امروز: دوشنبه 3 دی 1403
دسته بندی محصولات
بخش همکاران
دسته بندی صفحات
بلوک کد اختصاصی

نقش پلیس در كاهش جرایم

نقش پلیس در كاهش جرایمدسته: علوم اجتماعی
بازدید: 58 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 63 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 100

هر چه تعداد مأموران پلیس بیشتر باشد، جرایم كمتر خواهد شد در حالیكه شهروندان و مقامات عمومی اغلب از این دیدگاه حمایت می كنند، دیگران ادعا می كنند كه پلیس در حضور نهادهای اجتماعی بسیار قدرتمندتر، مانند خانواده و بازار كار، مشاركتی محدود در زمینه پیشگیری از وقوع جرم دارد به نظر می رسد حقیقت در حد میانه اینهاست اینكه بیشتر شدن تعداد مأموران از وقوع جر

قیمت فایل فقط 5,900 تومان

خرید

نقش پلیس در كاهش جرایم 

هر چه تعداد مأموران پلیس بیشتر باشد، جرایم كمتر خواهد شد. در حالیكه شهروندان و مقامات عمومی اغلب از این دیدگاه حمایت می كنند، دیگران ادعا می كنند كه پلیس در حضور نهادهای اجتماعی بسیار قدرتمندتر، مانند خانواده و بازار كار، مشاركتی محدود در زمینه پیشگیری از وقوع جرم دارد. به نظر می رسد حقیقت در حد میانه اینهاست. اینكه بیشتر شدن تعداد مأموران از وقوع جرم پیشگیری می كند یا خیر، وابسته به آن است كه آنها تا چه اندازه می توانند بر اهداف، وظایف، اماكن، زمانها و مردم خاص متمركز گردند. مهمتر از همه، این مسئله به آن بستگی دارد كه پلیس اماكنی باشند كه جرایم جدی در آنها بیشتر رخ می دهد و نیز در زمانهایی كه احتمال وقوع جرم بیش از هر زمان دیگر است. از این حالت با عنوان امور پلیسی مبتنی بر عوامل خطرزا یاد می شود.

ارزش امور پلیسی كه بر عوامل خطرزا متمركز است، مهمترین نتیجه حاصله پس از سه دهه تحقیق است. صرفاً به كارگیری پلیس بیشتر، مانع از وقوع جرایم جدی نمی شود، امور پلیسی جامعه گرا، برون تمركز بر عوامل خطر جرم، هیچ تأثیری بر جرم ندارد. اما عواملی همچون گشت های هدایت شده پلیس، بازداشتهای پیشگیرانه و حل مشكلات در نقاط جرم خیز، باعث پیشگیری از وقوع جرم شده است. پلیس می تواند از دزدی، بی نظمی، خشونت مسلحانه، رانندگی در حین مستی و خشونت در خانواده جلوگیری كند، اما انجام این كار، تنها با استفاده از روشهای خاص و تحت شرایط معین میسر است.

یكی از مهمترین یافته های اخیر آن است كه پلیس خود تا چه اندازه می تواند با استفاده از روشهای نامناسب، عامل خطری برای وقوع جرم ایجاد كند. شواهد علمی این فرضیه را تأیید می كند كه هر چه پلیس با احترام كمتری با مظنونان و شهروندان برخورد كند، افراد كمتری از قانون تبعیت می كنند. بنابراین، ممكن است تغییر «رویكرد» پلیس به اندازه تمركز بر «ماهیت» پلیس مهم باشد. مشروع جلوه دادن رویكرد و ماهیت اقدامات پلیسی در دید عموم، به خصوص نوجوانان پرخطر، یكی از موثرترین راهبردهای پلیس برای پیشگیری از وقوع جرم در طولانی مدت است.

این مقاله با مرور هشت فرضیه اصلی در خصوص اینكه پلیس چگونه می تواند از وقوع جرم پیشگیری كند، آغاز می گردد. (جدول 1-1) سپس به بررسی و توصیف نقاط قوت متفاوت شواهد علمی در خصوص فرضیات مزبور، می پردازد.

مطالعات موجود هم به دلیل نتایج و هم دقت علمی به صورت خلاصه مطرح شده اند، سپس در این مقاله می كوشیم با پاسخ به سئوالات در خصوص اینكه كلام روش موثر است در كدامیك این طور نیستند و كدامیك امیدبخش هستند، نتایج مزبور را به صورت ساده بیان كند. خلأها و شكافهای عمده در دانش ما نیز مورد بررسی قرار می گیرند. این مقاله با دادن توصیه هایی از یافته های مذكور، در خصوص تحقیق ارزیابی و هم اقدامات پلیسی كه برای ارزیابی مذكور باید انجام گیرند، پایان می یابد.

جدول 1-1- هشت فرضیه اصلی در خصوص امور پلیسی و جرم

1- تعداد پلیس: هر چه شهر پلیس بیشتری استخدام كند، جرم كمتری خواهد داشت.

2- واكنش سریع به تماسهای اضطراری: هر چه زمان كمتری از هنگام تعیین مأموریت تا رسیدن به صحنه جرم حذف شود، نیز كمتر خواهد شد.

3- گشت های تصادفی: هر چه شهر گشت تصادفی بیشتر باشد، تصور حضور فراگیر پلیس مانع از وقوع جرم در اماكن عمومی خواهد شد.

4- گشتهای هدایت شده: هر قدر حضور گشت پلیس در اماكن و زمانهای وقوع جرایم بیشتر شود، جرایم كمتری در آن اماكن و زمانها رخ خواهد داد.

5- بازداشتهای واكنشی: هر قدر پلیس در واكنش به جرایم گزارش شده یا رویت شده از هر نوع، مجرمان بیشتری را بازداشت كند، جرم كمتری وجود خواهد داشت.

6- بازداشتهای پیشگیرانه: هر چه نرخ بازداشت پیشگیرانه پلیس یرای جرایم و مجرمان پرخطر بیشتر باشد، نرخ جرایم خشونت بار وحدی كمتر خواهد شد.

7- امور پلیسی جامعه گرا: هر تعداد ارتباط پلیس و شهروندان بیشتر و با كیفیت تر باشد، جرایم كمتر است.

8- امور پلیسی مبتنی بر حل مسئله: هر قدر پلیس بتواند بیشتر دلایل اجتماعی اشكال خاصی از جرایم را تشخیص دهد، میزان وقوع جرایم كمتر خواهد شد.

فعالیتهای مختلف پلیس در پیشگیری از وقوع جرم:

تعداد پلیس: این ادعا كه به كارگیری پلیس بیشتر سبب وقوع جرایم كمتر می شود، در حوزه علمی واقعاً «نظریه» محسوب نمی گردد. ایده مزبور، نه به عنوان معادله ریاضی بلكه به عنوان یك دكترین كلی سیاست عمومی، در گرماگرم مباحث دموكراتیك مطرح گردید. دكترین مزبور تنها بر پایه پیش بینی استوار نبود، بلكه بر اساس نتایج ظاهری پروژه های متعدد با برخی نتایج تجربی شكل گرفت. پروژه های مزبور شامل مواردی همچون، نظات دادگاه بر مسأله «قاچاقچیان خیابان سو» (لی [1971] 1901 [1] ؛ پرینگل، 1955 [2] و «پلیس دریایی» رودخانه تایمز (استبید، 1977)[3] می شد. از آنجایی كه در قرن نوزدهم با افزایش تعداد نیروهای پلیس، سطح خشونت كاهش یافت (گار و همكاران؛ 1977 ، ص 140 ، 6-93)[4] بسیاری از ناظران به این نتیجه رسیدند كه پلیس بیشتر به معنای جرم كمتر است.

واكنش سریع به تماسهای اضطراری:

الگوی كلی، نظریه، مزبور به این صورت است كه هرچه زمان كمتری از هنگام تعیین مأموریت تا رسیدن به صحنه جرم احتمال آن كه پلیس بتواند مجرمان را پیش از گریختن دستگیر كند، بیشتر خواهد شد. سپس ادعای مزبور به واكنش سریع تصمیم یافته و سه اثر پیشگیری از وقوع جرم را ایجاد نمود. مورد اول كاهش آسیب ناشی از جرایمی است كه به واسطه ؟؟ پلیس ؟ پیشرفت آنها گرفته می شود. دیگر فایده كلی تر واكنش سریع، تأثیر بازدارنده ها بیشتر نسبت به خطر مجازات حاصل از بازداشتهای است. سومین تأثیر پیشگیرانه مفروض از ناتوان ساختن از طریق زندانی كردن مجرمانی است كه به گونه ای موثرتر و با مدرك از طریق بازداشتهای مرتبط با واكنش، تحت تعقیب قرار می گیرند. البته، تمامی ادعاهای مزبور فرض را بر این می گیرند كه به پلیس در طی وقوع جنایت یا بلافاصله بعد از ارتكاب آن، اطلاع داده شود. این فرض مانند خود مفروضات مورد بحث از لحاظ تجربی آزمون پذیر است و نادرستی آن به لحاظ منطقی ممكن است فرضیات ساخته شده بر اساس آن را بی اعتبار سازد.

گشت های تصادفی:

در گذشته، مأموران گشت را در زمانها و مكانهای خاص می گماردند تا با تحت نظرگیری دقیق اوضاع را بررسی كنند، (رئیس، 1992)[5] تأكید فزاینده بر واكنش سریع به درخواستهای اضطراری، به تدریج به گشت های هدایت شده پایان داد و مأموران اجازه داد به صورت تصادفی و دورتر از محلهای گشتی تعیین شده خود به گشت زنی بپردازند. سیاست مذكور به واسطه این نظریه توجیه می گشت كه غیرقابل پیش بینی بودن الگوهای گشت، می تواند نوعی تصور حضور فراگیر پلیس را ایجاد كند و باعث پیشگیری از وقوع جرم در اماكن عمومی شود. رئیس پلیس شیكاگو و جرم شناس بركلی به نام دین اورلاندو وابلیو ونلیسن (صفحه 232 و 1963) برای اینكه یكی از بزرگترین حامیان دیدگاه مذكور بود. گرچه وی گشت های تجزیه تحلیل حجم كاری پلیس تعیین چگونه مأموران پلیس باید در شیفتها و گشت های متفاوت مأمور گردند، استفاده كرد، اقدامات پلیسی جدید نشان دهنده تغییر اندكی در حضور گشتی ها در زمان و مكان مختلف است. با وجود این، بسیاری از روسای پلیس و شهروندان ادعا می كنند كه به كارگیری مأموران بیشتر برای گشت زنی به این شیوه ممكن است باعث كاهش جنایت شود.

گشتی های هدایت شده: از زمان پیدایش تحلیل و تحلیل رایانه ای جرایم، دقت بسیار بیشتری در تعیین الگوهای جرم امكان پذیر گردیده است. پلیس از این دقت برای تمركز گشت ها در زمانها و مكانهایی كه بالاترین میزان خطر جرایم جدی را در بردارند، استفاده كرده است. فرضیه به این صورت است كه هر چه تمركز حضور گشتی ها در مكانها و زمانهای بحرانی بیشتر باشد، جرم كمتری در آن مكانها و زمانها رخ خواهد داد. زیربنای شناختی ادعای مزبور تحقیقی است كه ان آی جی (NIJ) بودجه آن را تأمین كرد و نشان داد كه جرم بیشتر به صورت محلی رخ می دهد، حتی درون محله هایی كه بالاترین میزان جرم را دارا هستند و از یك آدرس به آدرس دیگر بسیار متفاوت است (پیرس، اسپار و بریگز، 1988 [6] ؛ شرمان، گارتین و بورگر، 1989)[7].

بازداشتهای واكنشی: اقدامات بازداشتی همانند گشت پلیس، ممكن است بر عوامل خطر بروز جرم تمركز داشته یا نداشته باشد. بازداشتهای واكنشی (در واكنش به شكایات شهروندی خاص) مانند گشتی های تصادفی هستند، به این صورت كه شبكه ای گسترده ایجاد می كنند و به شهروندان هشدار می دهند كه آنها ممكن است در هر زمان و برای هر نوع نقض قانون بازداشت شوند. مشاهدات هزاران پلیس كه با مظنونان جنایتكار روبرو می شوند، نشان می دهد كه پلیس مظنونان را در بسیاری از موارد كه اساس قانونی برای بازداشت آنها وجود دارد، بازداشت نمی كند. (بلاك، 1980 ، ص 90 [8] ، اسمیت و ویشر، 1981 ، ص 170)[9]. جریانات مختلف، عدم بازداشت مجرمان توسط پلیس را خاطرنشان كرده اند و این گروهها اظهار می دارند كه بازداشتهای بیشتر، موجب ارتكاب جرایم كمتر می شود. فرضیه مزبور در كل مانند بازدارندگی در دو سطح تحلیل می شود: سطح «كلی» یا در سطح جامعه و سطح خاص یا فردی.

فرضیه سطح فردی، طی دهه ها توسط دانشمندان علوم اجتماعی و حتی برخی نیروهای پلیس مورد پرسش قرار گرفته است كه دقیقاً پیشنهادی عكس این دارند: اینكه بازداشت، مخصوصاً برای جرایم خفیف (كه تقریباً از همه رایج تر هستند)، سبب ایجاد واكنش از سوی مجرمان می شود و نسبت به زمانی كه بازداشت نشده بودند، احتمالاً بیشتر ترغیب می شوند در آینده به ارتكاب جرم روی آورند.

بازداشتهای پیشگیرانه: بازداشتهای پیشگیرانه (با ابتكار عمل پلیس)، مانند گشتی های هدایت شده، منابع پلیس را بر مجموعه محدودی از اهداف با خطر بالا، متمركز می كند. فرضیه به این صورت است بازداشت بیشتر برای مجموعه ای از جرایم یا مجرمان كمتر، نتیجه بهتری نسبت به بازداشت كمتر برای مجموعه ای از جرایم بیشتر، دارد. در سالهای اخیر، نظریه با بررسی های چهار هدف اصلی با خطر بالا مورد آزمایش قرار گرفته است: مجرمان سابقه دار، مظنونان بالقوه دزدی، مراكز خرید و فروش مواد مخدر و اماكن و زمانهای پرخطر برای رانندگی حالت مستی تمامی این موارد به جزء مورد اول را با بررسی نرخ جنایت می توان مورد آزمایش قرار داد. فرضیه در خصوص مجرمان سابقه دار را با بررسی میزان نرخی كه در آن چنین مجرمانی به واسطه زندانی شدن از انجام جرایم بیشتر باز می مانند، می توان مورد آزمایش قرار داد. دیگر نسخه فرضیه بازداشت پیشگیرانه «تحمل صفر»[10] نامیده می شود كه بر پایه نظریه «پنجره شكسته» قرار دارد. (ویلین و كلینگ، 1982) در این نظریه عنوان شده است مناطقی كه به نظر بی نظم بوده و خارج از كنترل هستند، فضای مناسبی برای جرایم خشونت بار ایجاد می كنند – همان طور كه پنجره ای كه شیشه ای شكسته دارد، نسبت به پنجره كاملاًٌ سالم برای پرتاب سنگ جذاب تر می نماید. فرضیه پیشگیری از جرم به این صورت است كه هر چه پلیس بازداشتهای بیشتری انجام دهد (حتی برای یك بی نظمی ناچیز) جرم جدی كمتری وجود خواهد داشت (اسكوگان، 1990)[11].

امور پلیسی جامعه گرا در مقابل امور پلیسی مبنی بر حل مسئله

تمركز بر فرضیه ها در خصوص امور پلیسی جامعه گرا و امور پلیسی مبتنی بر حل مسئله نسبت به دیگر فرضیه ها كمتر بوده است. به گونه ای كه حتی برخی ناظران توصیه نموده اند كه آنها مورد آزمون قرار نگیرند (مور، 1992 ، ص 1).

همان طور كه در برنامه های جامعه محور و مدرسه محور در فصول 4 و 5 بررسی شد، امور پلیسی جامعه گرا و مبتنی بر حل مسئله خوراك از عوامل متعدد را به جای یك نوع غذایش رو می گذارند. تنها این انعطاف پذیری مذكور است كه به حامیان نظریه مذكور قدرت عمل می دهد. معضلات جنایی در ماهیت و علت آن چنان متغیرند كه اقدامات پلیسی موثر برای پیشگیری از آنها نیز بر طبق آن باید تغییر نموده و برای نیل به موفقیت نیازمند عوامل و عناصر بیشتری است.

در حالی كه گفته می شود امور پلیسی جامعه گرا و مبتنی بر حل مسئلةع راهبردهایی هستند كه یكدیگر را می پوشانند (اسكوگان، 1990 ، مور، 1992)، در واقع آنها ریشه های تاریخی و نظری بسیار متفاوتی دارند. امور پلی جامعه گرا از بحران مشروعیت پس از شورشهای نژادها دهه 1960 نشأت می گیرد كه گزارشهای تراز اول بسیاری دلایل مستقیم آن را متوجه پلیس كمیسیون مشورت ملی در خصوص بی نظمیهای مدنی، 1968). گزارشهای ادعا كردند كه پلیس ارتباطش را با ساكنان گروه اقلیت از دست داده بود كه این كار به واسطه تغییر دادن گشتی های پیاده به خودروهای بی سیم دارد و نیز به دلیل اتخاذ رویكردی قانون پرستانه در خصوص اجرای قانون ایجاد شد. به راههای مختلف كه مهمترین آن «امور پلیسی گروهی» است (گزارش نیروی وظیفه، 1967 ،شرمان، میلتون و كلی، 1973)، نیروهای پلیس ملزم شدند ارتباط خود را با شهروندان، در زمینه های مثبت تری افزایش دهند به جای آنكه تنها به موارد اضطراری پاسخ گویند. بنابراین، به مدت تقریباً سه دهه فرضیه مراقبت پلیسی اجتماعی به این گونه بوده است كه كمیت و كیفیت ارتباط میان پلیس و شهروندان جرم و جنایت را كاهش می دهد (كلینگ، 1988).[12]

در مقابل امور پلیسی مبتنی بر حل مسئله از بحران كارایی پلیس در پیشگیری از وقوع جرم نشأت گرفت كه برخی تحقیقاتی كه در این فصل مرور شدند در دهه 1970آن موضوع ساختند. گری هیز (1979) یكی از اولین حامیان این مسئله بود كه در مطالعات خویش به روسای پلیس خاطر نشان نمود كه گماردن پلیس بیشتر در خیابانها و در گشتهای تصادفی و همچنین واكنش های سریع، هیچ یك كمكی به مبارزه با جرم و جنایت نمی كند. راهبرد امور پلیسی مبتنی بر حل مسئله كه توسط پروفسور گلدشتاین (1979) مطرح گردید، آموزه جدیدی ایجاد كرد كه در آن بدون توجه به هر ارتباطی با شهروندان، تمركز بر روی نوآوری بود. در حالی كه مفهوم اولیه و اصلی امور پلیسی جامعه گرا مشاركت جامعه به خاطر خودش بود، مفهوم اولیه و اصلی امور پلیسی مبتنی بر حل مسئله نتایج بود: تأثیر فعالیت پلیس بر امنیت عمومی شامل پیشگیری از جرم و جنایت. با این وجود، امور پلیسی جامعه گرا نیز توسط تأثیرات فرضی آن بر جنایت و جرم توجه گردیده است. حداقل به این دلیل كه وجود صد هزار افسر پلیس با بودجه فدرال عقلانی بنماید.

امور پلیسی جامعه گرا

تأثیرات پیشگیری از جرم امور پلیسی جامعه گرا به چهار شیوه اصلی مفروض گردیده اند مراقبت از محله: فرضیه مزبور یكی از گسترده ترین برنامه ها یعنی «مراقبت از اماكن» را توجیه می نماید: نظارت فزاینده و داوطلبانه محله های مسكونی توسط سكنه كه می تواند جلوی جنایت را بگیرد به دلیل آنكه مجرمان می دانند كه همسایگان آنها را می یابند.

اطلاعات جامعه محور: فرضیه مزبور بسیاری از اخلاقهای اجتماعی (مثلاً شرمان؛ 1973) و ارتباطات غیر رسمی پلیس از طریق دفاتر خیابانی، گشت پیاده (تروجانوویچ؛ 1986) و دیگر روشها را توجیه می نماید: افزایش جریان اطلاعات از شهروندان به پلیس در رابطه با جرایم و مجرمان، به نوبه خود احتمال بازداشت و تأثیرات بازدارنده و ناتوان كننده بازداشت را افزایش می دهد. جریان فزاینده اطلاعات شهروندی، همچنین ممكن است كارایی پلیس در پیشگیری از وقوع جرم را از طریق راهبردهای حل مسئله، افزایش دهد.

اطلاعات عمومی درباره جرایم: فرضی مزبور عكس مورد پیشین است: جریان فزاینده اطلاعات پلیس در خصوص جرم، شهروندان توانایی را برای حفاظت از جرایم پدید آمده است. آخرین مدل ایده مزبور «911 معكوس» (درخواستهای اضطراری معكوس) است كه بر طبق آن پلیس هشدارهایی در خصوص فعالیت جنایی را به مجموعه ای از شماره های نمابر خانگی و تجاری كه درخواست سرویس نموده اند، ارسال می كند.

مشروعیت پلیس:

با در نظر گرفتن ریشه های تاریخی امور پلیسی جامعه گرا، شاید مستحكم ترین نسخه فرضیه پیشگیری از جرم، از لحاظ نظری به مشروعیت پلیس یا اعتماد عمومی به پلیس به عنوان نیرویی عادل و مساوات نگر می پردازد. (اك و روزبنام، 1994). تحقیق پایه و نظری اخیر در «عدالت دادرسی» (تایلر، 1990) نسخه ای روشن تر از لحاظ علمی از فرضیه مزبور نسبت به آنچه حامیانش در دهه 1960 می خواستند، ارائه می دهند. فرض تنها بر آن نیست كه باید به پلیس به عنوان نیرویی مشروع نگریست تا همكاری عمومی با اجرای قانون انجام گیرد. فرض آن است كه نهاد پلیس مشروع اطاعت گسترده تری از خود قانون را به همراه دارد. گورر (ص 296 و 155) حتی سطوح پایین جنایت خشونت بار در انگلستان را به الگوی مرد سالارانه اطاعت از قانون كه توسط پلیس قرن نوزدهم ارایه گردید نسبت می دهد، ولی نقش وار كه در «شخصیت انگلیس» ادغام گردیده است. حتی شواهدی نشان می دهد كه خود پلیس كمتر مایل است از قانون تبعیت كند پس از اینكه با وجود این فقدان ظاهری عدالت دادرسی نامید گردیده است. (شرمان، 974)

امور پلیسی مبتنی بر حل مسئله:

مراقبت پلیس مبتنی بر حل مسئله فرضیات ویژه پیشنهادی را در خصوص پیشگیری از جنایت ارائه می كند كه همه زیر چتر ادعای مزبور قرار دارند: هر چه پلیس دقیق تر بتواند دلایل وجود الگوهای خاص جنایت را تشخیص داده و آنها را كاهش دهد، جنایت كمتری وجود خواهد داشت. در سالهای اخیر این ادعا به دو شكل مطرح گردیده است.

كالاهای مولد جرم: هر چه پلیس بتواند بیشتر مواد مولد جرم را از محیطهای وقایع جنایی دور كند، جنایات كمتری وجود خواهند داشت. ادعای مزبور، از تأكید رو به رشد بر علت حوادث جنایی به عنوان چیزی نسبتاً جدا از علت جنایتكاری فردی نشأت می گیرد، (هیراشی، 1986)[13] فرضیه مزبور مانند نظریات پیشگیری از وقوع جرم در اماكن فصل 7) به این صورت است كه بسیاری از جرایم نیازمند پیش شرطهای خاصی، مانند اسلحه یا پول نقد یا اموال منقول، هستند (كوهن و فلسن، 1979).

تلاقی مجرمان و قربانیان: پیش شرط دیگر حوادث جنایی خشونت بار، این است كه قربانیان و مجرمان باید در زمان و مكانی با یكدیگر تلاقی نمایند. یكی از نظریات مهم حل مسئله در زمینه پیشگیری از وقوع جرم آن است كه عوامل اصلی تر حوادث جنایی را از تلاقی با یكدیگر باز داریم: هر چه پلیس بیشتر بتواند تلاقی مجرمان دارای انگیزه در زمان و مكان مناسب را از اهداف مناسب جرم كمتر نماید، جرم كمتری وجود خواهد داشت.

آزمون فرضیه: تمامی فرضیات مزبور، چالشهایی اساس پیش روی آزمایش علمی قرار می دهد. اندازه گیری جرم، تحت هر شرایطی مشكل است، حتی در ارتباط با تجربیات یا تغییرات طبیعی در اقدامات پلیسی نیز دشوار می نماید. در شرایط طبیعی، كنترل بر اقدامات پلیس برای روسای پلیس دشوار است، چه برسد به كنترل آنها طبق پروتكلهای تجربی. اندازه گیری بسیاری از ابعاد فعالیت پلیس از اقدامات گرفته تا رفتارها، پرهزینه بوده و اغلب دقیق نیست. تنها مجموعه ای از تحقیقات توانسته اند شواهد علمی مستدلی در خصوص هر یك از فرضیات مزبور ارایه دهد. اما مجموعه شواهد تحقیقات متعددی كه در مرتبه ضعیف تری قرار دارند نیز برخی مسائل در خصوص اقدامات پلیس برای پیشگیری از وقوع جرم را روشن می سازد.

تحقیقات پلیس به واسطه روشهای سنجش، اندكی متغیر است. در ادبیات ارزیابی پلیس، اغلب یا از طریق گزارشهای رسمی جرایم سنجیده می شود (با تمامی نقاط ضعف آن) یا به واسطه بررسی تعدّی عمومی (با تمامی هزینه هایش) به سنجش جرم می پردازند. اقدامات پلیس از طریق تصورات شهروندان از اقدامات مزبور، از طریق سوابق پلیس، یا (ندرتاً) از طریق مشاهدات مستقیم فعالیت گشت پلیس سنجیده می شود. روشن نیست هر یك از روشهای مزبور بجز موارد آخر، در گردآوری استنباطهای معتبر در خصوص اقدامات واقعی پلیس بر دیگر روشها برتری داشته باشد. بنابراین، عمده ترین تفاوت در طی ارزیابیهای پلیس در روشهای سنجش آنان نهفته نیست بلكه در طرحهای تحقیقاتی اصلی آنان موجود است: ساختار منطقی برای اخذ نتایج در خصوص علت و معلول.

ارزیابیهای پیشگیری از جرم پلیس عموماً از پنج طرح تحقیقاتی اصلی پیروی می كنند كه می توان آنها را بر اساس توانایی كلی استنباطاتی كه در خصوص علت و معلول ارایه می كنند طبقه بندی كرد. طرحهای مزبور عبارتند از:

1- ارتباط در یك نقطه زمانی (برای مثال در سال 1995 شهرهایی كه بیشترین پلیس را داشتند بیشترین میزان جرم را دارا بودند).

2- تفاوتهای قبل و بعد جرم، بدون مقایسه با گروهی دیگر (برای مثال دو برابر كردن بازداشتهای موارد مستی در حین رانندگی، كاهش 50% تصادفات مرگبار را به همراه داشت.

3- تفاوتهای قبل و بعد با مقایسه (برای مثال كاهش 50% تصادفات مرگبار در مقایسه با رشد 10% تصادفات مرگبار در سه شهر با اندازه قابل مقایسه كه بازداشتها را افزایش ندادند.

4- مقایسات نمونه قبل و بعد گروههای مورد مطالعه و خارج از مطالعه (برای مثال سی محله كه برای دیده بانی محلی سازماندهی شدند در مقابل سی محله ای كه سازماندهی نگردیدند.

5- آزمایشهای كنترل شده تصادفی (300 مجرم كه توسط برنامه احتمال مساوی كامپیوتری انتخاب گردیدند تا دستگیر شوند نرخ تكرار جرم بیشتری نسبت به 300 مجرمی داشتند كه تنها برای اعلام هشدار به آنان انتخاب گردیدند.

مهم نیست طرح تحقیق ارزیابی چقدر مستدل است، چرا كه سنجش فعالیت پلیس نقطه ضعف تحقیقات پلیس باقی می ماند. اغلب شواهدی كه در این فصل مرور گردید سبب می گردد كه اقدامات پلیس تا حد زیادی غیر قابل اندازه گیری باقی بماند. شكاف سنجش مزبور سبب می شود بتوان تفاسیر مختلف و متعددی از تحقیق به عمل آورد. مهمترین خطر شكاف مزبور، تداخل دو نوع متفاوت نتیجه گیری در هنگامی است كه برنامه ها هیچ تأثیری بر كاهش جرم ندارند: 1) فعالیت پلیس بر جرم تأثیر ندارد و 2) پلیس تمامی سطوح یا سطوح كافی فعالیت های مهم را به انجام نمی رساند. چنین فعالیتی، برای مثال مانند گشت پیاده، باید تأثیرات بیشتری بر كاهش جرم داشته باشد، چنانچه گشتهای پیاده واقعاً به انجام رسد. اینكه آیا گشت پیاده واقعاً در تحقیقات و مطالعاتی كه بر می شمریم به انجام رسیده است یا خیر، تا حد زیادی نامعلوم است. تنها راه حل برای معضل مزبور سرمایه گذاری فزاینده در زمینه تحقیقات پلیس و نیز منابع عظیم برای سنجش آن چیزی است كه پلیس واقعاً انجام می دهد و زمان و مكانی كه آن را به انجام می رساند. تنها پس از آن می توان تفاوت میان برنامه هایی كه كاربردی ندارند و برنامه هایی كه فقط اجرا نمی شوند، را بیان كرد.


جهت دریافت فایل نقش پلیس در كاهش جرایم لطفا آن را خریداری نمایید

قیمت فایل فقط 5,900 تومان

خرید

برچسب ها : نقش پلیس در كاهش جرایم , دانلود نقش پلیس در كاهش جرایم , پلیس , پلیس در كاهش جرایم , امور پلیسی جامعه گرا , گشت های تصادفی , علوم اجتماعی , پروژه دانشجویی , دانلود پژوهش , دانلود تحقیق , پایان نامه , دانلود پروژه

نظرات کاربران در مورد این کالا
تا کنون هیچ نظری درباره این کالا ثبت نگردیده است.
ارسال نظر