امروز: سه شنبه 4 دی 1403
دسته بندی محصولات
بخش همکاران
دسته بندی صفحات
بلوک کد اختصاصی

بررسی برخی آراء مفسرین شیعه و سنی در مورد سوره مباركه غاشیه

بررسی برخی آراء مفسرین شیعه و سنی در مورد سوره مباركه غاشیهدسته: معارف اسلامی
بازدید: 60 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 79 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 102

مقدمه با سلام و درود بر پیامبر گرامی اسلام محمد مصطفی و خاندان مطهرش آنان كه قرآن ناطقند و هدایت گران انسانند تا روز قیامت خدای متعال را شاكریم كه به ما این اجازه را فرمود كه در دریای عمیق علوم قرآن غوطه‌ور شویم و از آن درّ گرانمایه سعات را بیابیم سوره غاشیه یكی از سوره‌های كوتاه اما پر محتوایی است كه جامع سعیدی از مطالب، حول محورهای توحی

قیمت فایل فقط 6,900 تومان

خرید

 بررسی برخی آراء مفسرین شیعه و سنی در مورد سوره مباركه غاشیه

مقدمه:

با سلام و درود بر پیامبر گرامی اسلام محمد مصطفی و خاندان مطهرش. آنان كه قرآن ناطقند و هدایت گران انسانند تا روز قیامت.

خدای متعال را شاكریم كه به ما این اجازه را فرمود كه در دریای عمیق علوم قرآن غوطه‌ور شویم و از آن درّ گرانمایه سعات را بیابیم.

سوره غاشیه یكی از سوره‌های كوتاه اما پر محتوایی است كه جامع سعیدی از مطالب، حول محورهای توحید، نبوت و معاد است، این پروژه كوتاه با استفاده از كتب تفسیری و لغوی سعی دارد به مباحث مختلفی كه در این سوره آمده است بپردازد.

تعریف موضوع

این پروژه بر آنست با برسی سوره غاشیه اهداف اصلی این سوره با توجه به تفاسیر شیعه و سنی مورد كنكاش قرار دهد.

اهمیت موضوع

قرآن كریم كتاب هدایت بشر در همه زمانها و مكانها بوده و شایسته است تمامی سوره قرآن كریم مورد توجه و تحقیق و بررسی قرار گیرند تا در پرتو این پژوهشها به اهداف عالی آن دست یافته و سبب تفكر و تعمق هر چه بیشتر در آیات این كتاب الهی شود.

پیشینه موضوع:

درخصوص سوره غاشیه در كتب تفسیری شیعه و سنی، مطالبی بیان شده است. اما كتاب یا پروژه‌ای كه اختصاصاً به این سوره، محتوایش و هدف آن پرداخته باشد، وجود ندارد.

سئوال اصلی: آیا می‌توان گفت تناسب آیات در این سوره ما را به انا علینا حسابهم می‌رساند؟

فرضیه: بین دیدگاههای مفسران شیعه و سنی در مورد نكات برجسته سوره غاشیه اتفاق نظر وجود دارد.

سئوالات فرعی:

1-   آیا اسماء قیامت توقیفی هستند. چرا در این سوره؟

2-   چرا در این سوره به برخی از نعمتها و نقمتها اشاره شده است؟

3-   چرا به برخی از آیات آفاقی اشاره شده است؟

4-   چرا پیامبر صلی‌الله علیه و آله مصیطر نیست؟


روش تحقیق:

با توجه به موضوع پروژه این تحقیق كتابخانه‌ای است.

محدودیت‌های تحقیق:

با توجه به اینكه تمامی تفاسیر مطالبی شبیه به هم را بیان كرده بودند این پروژه با محدودیت منابعی كه مطالب جدید و نوین ارائه كرده باشند رو به رو بوده است.

پیشنهادات

از آنجایی كه كتب تفسیری هر كدام كمابیش با الهام از تفاسیر دیگر نگاشته شده‌اند این امر باعث شده است مطالب تفسیری تقریباً تكرار شوند. مخصوصاً در نقل روایات و نتیجه‌گیری آیات و مباحث مربوط به محتوای سوره، به نظر می‌رسد كه اگر بخواهیم مطالب جدید و نوین در رابطه با این سوره یا سوره‌های دیگر بدست آوریم باید گذشته از مطالب تفسیری و علوم قرآنی از علوم دیگر، مانند- نجوم، روانشناسی، اخلاق و … در این خصوص بهره برد.

چكیده

لازم به ذكر است كه درباره این سوره مطالب بسیاری قابل بحث و بررسی است ولیكن این پروژه به لحاظ گنجایش، ظرفیت پرداختن به تمامی موضوعات مربوطه را ندارد.

به همین علت، این تحقیق به بعضی از موضوعاتی كه در آیه مورد توجه قرار گرفته، به طور گذرا و كلی پرداخته است. مطالبی كه در این پروژه مورد بحث و بررسی قرار گرفته‌اند به این ترتیب است: فصل اول: این فصل حاوی بررسی لغوی لغات مطرح شده در سوره مباركه غاشیه است. در این قسمت سعی شده است لغات با توجه به كتب لغوی معتبر و نیز كتب تفسیری مورد بررسی قرار گیرند.

فصل دوم: در مورد تفسیر آیات سوره مباركه غاشیه می‌باشد و لذا مطالبی كه در این قسمت آمده بیشتر جنبه تفسیری دارد، ولی قبل از پرداختن به تفسیر آیات، موضوعات مختلفی پیرامون سوره، مورد ارزیابی قرار گرفته است. مانند: معرفی سوره- فضیلت سوره- ارتباط سوره با سوره قبل و دیگر سوره.

روش پرداختن به تفسیر در این فصل این است كه اول ترجمه آیه یا آیات مربوطه آمده است و سپس در ذیل آن تفسیرهای مختلف شیعه و سنی آمده است. لازم به ذكر است كه آیات این سوره از نظر محتوا به سه دسته كلی تقسیم شده است كه قبل از پرداختن به آیات هر دسته، مفهوم كلی نیز بیان شده است.

فصل سوم: اختصاص دارد به بررسی نكات برجسته سوره، از جمله مطالبی كه در این فصل بدانها اشاره شده به این ترتیب است. اسماء قیامت- نعمت‌ها و نقمت‌ها اخروی توجه به آیات آفاقی از جمله آسمان، زمین، شتر، كوه، فایده تذكر، رسالت پیامبر صلی‌الله علیه و آله.

فصل اول:

بررسی لغات مطرح شده

در سوره مباركه غاشیه

1-   غاشیه

غاشیه (غشاء: پرده) فروپوشنده[1]

غاشیه جمع غواش (غشی): مؤنث (الغاشی)، پوشش و سرپوش، پوشش دور قلب، بلا و سختی، روز رستاخیز[2].

الغاشیه مؤنث الغاشی، پوشش، روپوش، رویه، غشاء بیرونی قلب. جمع غوایش- حادثه ناگوار قیامت و …[3] .

مجمع‌البیان درباره این واژه می‌گوید: این واژه از ماده «غشاوه» به معنی فرا گرفتن و پوشاندن آمده است، این نام برای روز رستاخیز به خاطر آنست كه ترس و هراس رویدادهای وحشت‌بار آن همه را بسان سایه‌ای سهمگین زیر پوشش می‌گیرد[4].

غاشیه: فراگیرنده و پوشاننده «اَفَأمنوا ان تأتیهم غاشیة من عذاب الله یوسف 107» مراد از غاشیه نقمت و عذاب فراگیرنده است. قیامت در «هل اتیك حدیث الغاشیه» از آن جهت غاشیه خوانده شده كه عموم را فرا گیرد و احدی از آن مستثنی نیست[5].

غواش: جمع غاشیه: فراگیرنده‌ها. «لهم من جهنّم مهادٌ و من فوقهم غواش» برای آنها از جهنم بستر و از بالاتیان فراگیرنده‌ها است یعنی آتش از بالا و پایین آنها را احاطه كرده[6].

2- خاشعه:

خاشعه: هراسان، وحشت‌زده، ذلت‌بار.[7]

الخاشعه مؤنث (الخاشع) است. و الخاشع جمع خُشَّع و خَشَعَة و خاشعون به معنی زبون و فروتن[8].

(الخاشع): فروتنی كننده. بَلْدَةٌ خاشعةٌ محلیكه جای سكونت در آن نیست[9].

قاموس قرآن: خشع: خشوع به معنی تذلّل و تواضع است. راغب می‌گوید: خشوع به معنی ضراعة و تذلّل است و اكثر استعمال آن در جوارح است چنانكه اكثر استعمال ضراعة در تذلّل و تواضع قبلی است.

قاموس ادامه می‌دهد: آنچه مسلم است این است كه خشوع به معنی تذلّل و تواضع است و آن با سكوت و آرامی و اطاعت و سر بزیر انداختن قابل جمع و تطبیق است و اما راجع تذلل درونی و بیرونی (قلبی و جوارحی)، بنابر تصریح قرآن در هر دو به كار می‌رود و رفته است: مانند «اَلَم یأن للذین آمنوا ان تخشع قُلُوبُهُمْ لِذِكر الله و ما نَزَل من الحقِّ …حدید/ 16 : آیا برای مؤمنان وقت آن نرسیده كه دلهایشان بیاد خدا و آن حقی كه نازل شده خاشع و متواضع شود» در این آیه كریمه خشوع در تواضع قلبی به كار رفته. و در سه آیه بعد مانند «و خَشَعَتِ الاصواتُ للرّحمن فلا تَسَمُع الّاهمساً (طه/ 108) صداها برای مذّلت در پیشگاه خدا، بیفتد و آرام می‌شود و جز صدای خفیف نشنوی»- «خاشعَةً ابصارُهم ترهقُهمِ ذلّه. قلم/ 43»- «وجوهٌ یومئذٍ خاشعةٌ: غاشیه/2» به معنی تواضع و تذلّل بیرونی استعمال شده است[10].

زمخشری می‌گوید: خاشعه یعنی ذلیلة[11].

راغب: خشع: الخشوع= یعنی تضرع و زاری، واژه خشوع بیتشر در حالاتی كه در اعضاء بدن ظاهر می‌شود به كار می‌رود ولی- تضرع در معنی زاری و فروتنی است و بیشتر در حالتی كه در دل و ظاهر انسان به وجود می‌آید به كار می‌رود.

3- عاملة:

عاملة عمل كننده، تلاشگر[12]:

العاملة جمع عاملات و عوامل، مؤنّث (العامل) است. نویسنده در معنی عامل آورده است: العامل جمع عمّال و عاملون و عملة به معنی كارتر، كسیكه با دست كاری را انجام دهد، آنكه برای دیگری كار كند …[13]

فخررازی: العاملة: فهی التی تحمل الاعمال[14].

4- ناصبة

ناصبة (نَصْبْ): رنج كشیده، رنج دهنده[15].

الناصبه جمع نواصب به معنی آنكه در راهپیمایی بكوشد، «هم ناصبٌ»: ناراحتی خسته كننده[16]. همچنین منجه الطلاب در معنی این لغت (الناصب) نزدیك به همین معانی را ذكر كرده است[17]. مجمع‌البیان نیز این واژه را به معنی رنج بردن بیان كرده است[18].

المیزان می‌گوید: ناصبه، اسم فاعل و مشتق از مصدر (نصب) است به معنی تعب و كوفتگی[19]. ناصب: اسم فاعل است رنج دهنده- ناصب لازم هم می‌آید و به معنی به زحمت افتاده است. مانند «وجوهٌ یومئذٍ خاشعه، عاملة ناصبه». ظاهراً مراد از عمل تلاش غیرمشروع دنیا است كه باعث رنج، آخرت است یعنی، چهره‌هایی در آنروز ذلیل‌اند، تلاش‌گراند در دنیا بزحمت افتاده‌اند در قیامت[20]. فخررازی نیز همین معنی را برای  این لغت بیان كرده و می‌گوید: النصب: الدؤوب والعمل مع التعب[21].

قرطبی این لغت را به معنی تبعة آورده است[22].

5- تَصْلی:

تَصْلی (صَلْیْ): به آتش می‌سوزد[23]، صَلَی فلانآ النارَ و فیها و علیها: داخل آتش كرد او را در آتش جایش داد[24]. تَصَلَّی- تَصَلّیاً ]صلیِ[ النار و با النار: از گرمی آتش رنج برد، خود را با آتش گرم كرد[25]. تفسیر نمونه درباره این نعمت می‌گوید: «تصلی» از ماده «صلی» بر وزن نفی، به معنی ورود در آتش و ماندن و سوختن به آن است[26].

صلی: ملازمت. بریان كردن، دخول، سوختن، چشیدن عذاب آتش[27].

زمخشری می‌گوید: تصلی هم با فتحه و هم با ضمه و هم با تشدید خوانده می‌شود.

و نزد عرب به معنی (أن یحضروا خصیراً فیجمعوا فیه جمراً كثیرا، ثم یعمدو الی شاة فیدسوها و سطه، فأما ما یشوی فوق الجمر اُوعلی المقلی اُوفی التنور، فلا یسمی مصلیا.)[28]

6- الحامیة

الحامیة: سوزان[29]

الحامیه جمع حوام، مؤنث (الحامی) است، تاء در این واژه برای مبالغه است، گروهی كه از جان خود یا دیگری حمایت كنند[30].

(حَمِیَ، حمیاً، حِمُیّاً، حُمّواً) النار: آتش گرفت، زبانه زد، شعله‌ور شد (حَمِیَ) علیه: بر او خشم گرفت[31].

قاموس: حَمی: حرارت شدید. راغب گوید: آن حرارتی است كه از فلزات سرخ كرده و از بدن برخیزد. «یوم یُحمی علیها فی نار جهنم فتكوی بها جباههم و جنوبهم و ظهورهم… توبه/ 35: روزیكه به آنها در آتش جهنم حرارت داده شود و با آنها پیشانی‌ها و پهلوها و پشتهایشان داغ كرده شد» «تصلی ناراً حامیه غاشیه: 4» …

حامیه به معنی گروم و سوزنده است، در نهج‌البلاغه خطبه 188 فرموده: مُظْلِمَةٍ اقطارُها. حامیَةً قدورها. فَظیعةٍ امورها. نویسنده قاموس قرآن در جواب این سئوال كه چرا نار با حامیة توصیف شد؟ می‌گوید: شاید مراد شدّت و گدازنده بودن آتش است چنانكه آنرا نهایت سوزنده بودن گفته‌اند[32].

راغب: الجمی، حرارتی است كه از اجسام گرم مثل آتش و خورشید و نیروی حرارتی دیگر در بدن و سایر اجسام تولید می‌شود خدایتعالی می‌گوید: (فی عینٍ حامیه) كهف/ 86. یعنی در چشمه آب گرم كه- حَمِئَةٍ- هم خوانده می‌شود[33]

قرطبی نیز این لغت را به معنی حرارت و گرمای شدید (شدیدة الحرّ) می‌داند[34].

7- انیة:

انیة: آب داغی كه به نقطه جوش رسیده باشد[35].

الآنى: آنكه بسیار دور اندیش و بردبار باشد[36].

«لانیه» مؤنث «آنی» از ماده «انی» بر وزن حلی به معنی تأخیر افكندن است. و برای بیان فرا رسیدن وقت چیزی گفته می‌شود، و در این با به معنی آب سوزانی است كه حرارتش به منتها درجه رسیده است[37].

الأناة: سنگینی، وقار، بردباری، حلم، حوصله فرصت دادن، مهلت دادن[38].

مجمع‌البیان درباره این واژه گفته كه مؤنث «آنی» به معنی آبی است كه بی‌نهایت سوزان است[39].

قاموس: اِنْی: نزدیك شدن، رسیدن «حمیمٍ آن» آب جوشانیكه به شدت حرارت رسیده «یطوفون بینها و بین حمیمٍ آن» رحمن/44- «نسقی مِن عینٍ آنیه» غاشیه/5 از چشمه‌ایكه به شدت حرارت رسیده آب داده شوند[40].

زمخشری در كشاف می‌گوید: آینه: متناهِة فی الحرّ[41].

راغب می‌گوید: أنی: آن الشیی: زمانش نزدیك شده و در (من عینٍ آنیه» یعنی زمانش در شدت گرما فرا رسید[42].

و قرطبی آن را منتهی درجه حرارت می‌داند[43].

8- ضریع ضرع (ضَرَعَ- ضروعاً) من الشی: به چیزی نزدیك شد، (ضارع و ضَرِع): فروتن، خاشع، متواضع[44]. ضَریعْ: (ضَرْعْ): طعام دوزخ كه از خار سمی است و تَضَرُّع از این ریشه است. شاید به مناسبت اینكه خوردن این ماده دوزخی انسان را به تضرع و زاری می‌اندازد[45]. پیامبر فرمودند: «ضریع» چیزی است كه در آتش شبیه خار بسیار تلخ و بوی آن از مردار بدتر و از آتش سوزنده‌تر است[46].

تفسیر نمونه با توجه به تفاسیر دیگر درباره معنی این لغت می‌گوید:

بعضی گفته‌اند: نوعی خار است كه به زمین می‌چسبد، هنگامی كه تر باشد قریش آن را «شبرق» می‌نامیدند و هنگامی كه خشك می‌شد آن را «ضریع» می‌گفتند، گیاهی است سمی كه هیچ حیوان و چهارپایی به آن نزدیك نمی‌شود.

همچنین نویسنده از یكی از علمای لغت درباره این لغت می‌گوید: «ضریع» گیاه سبز بدبویی است كه از دریا بیرون می‌افتد.

و در پایان این بحث بیان می‌كند: بعضی نیز گفته‌اند: «ضریع» طعامی است ذلت آفرین كه دوزخیان برای رهایی از آن به درگاه خدا تضرع می‌كنند.

سپس چنین نتیجه می‌گیرد كه: ماده «ضرع» به معنی ضعف و ذلت و خضوع است این تفسیرها با هم منافاتی ندارد و ممكن است در معنی این واژه جمع باشد[47].

مجمع‌البیان می‌گوید: «ضریع» گیاهی است كه آن را شتر می‌خورد و برای حیوان زیانبار است و سودی نمی‌بخشد، پاره‌ای نیز ان را گیاهی سمی شناخته‌اند كه هیچ چهارپایی به آن نزدیك نمی‌شود[48].

قاموس: ضریع طعام اهل جهنم است كه نه سیر می‌كند و نه فربه می‌گرداند. ضریع در آیه (7 غاشیه) نكره است یعنی ضریع بخصوصی است كه این صفت دارد كه نه از گرسنگی سیر می‌كند و نه لاغر را فربه می‌گرداند.

و درباره طعام اهل عذاب در قرآن 4 نوع را ذكر می‌كند: 1- زقوم (دخان/ 43-45). 2- غسلین (حلقه/36). 3- ضریع (غاشیه/7). 4- طعام گلوگیر (مزمل/13)

و سپس می‌گوید: باید دانست مفهوم آیه ضریع و غسلین نفی طعام دیگر است لذا باید هر دو یكی باشند و یا هر یك مخصوص به گروهی از دوزخیان باشد[49].

زمخشری در كشاف در معنی ضریع ]مانند مجمع‌البیان[ می‌گوید: «الضریع- یبیس الشبرق، و هو جنس من الشوك قرعاه الابل مادام رطبا، فاذا یبس تحامة الابل و هو سم قاتل[50]

9- یُسْمِنْ

یُسْمِنْ: (سَمْنْ): فربه می‌كند[51]. سمن (سَمِنَ- سَمِناً-سمانةً): فره شد، پیه آورد[52].

(سَمَنَ: سَمْناً الطعام: خوراك را چرب كرد. سَمِنَ: سِمَناً و سَمانَةً: چاق و فربه شد. السُّمْن: جمع أسْمُن و سُمون و سُمنان به معنی چربی كه از زدن شیر گرفته شود، كره[53].

قاموس: سَمن: چاقی «لا یسمن و لا یغنی من جوع» غاشیه/7. نه فربه می‌كند و نه سیر

سمین: حاق «فراغ الی اهلِهِ فجاءَ بعجلٍ سَمینٍ» ذاریات/26: آهسته پیش اهلش رفت و گوساله چاقی آورد[54].

10- ناعمةٌ

ناعمةٌ (نعمت): متنعم، برخوردار[55].

النّاعمه مؤنث (النّاعم) زن یا دختر در ناز و نعمت. (الناعم): نرم، در ناز و نعمت، سرسبز و خرم[56]. الناعم من العیش یعنی زندگی فراخ و پرنعمت[57].

زمخشری: ناعمة ذات بهجة و حسن او متنعمة: صاحب شادی و نیكویی، یا متنعم[58].

قاموس می‌گوید:

ناعم: صاحب نعمت «وجوهٌ یومئذٍ ناعمه، لسعیها راضیه» چهره‌هائی (مردمانی) در آنرور در نعمتند و از تلاشیكه در دنیا كرده‌اند راضی‌اند[59].

11- لاغیةً

لاغیةً (لغو): كلام قبیح، بیهوده، و یاوه[60].

الاغیه (لغو): چرند و پرند. سخن یا خبری كه نتوان بر آن اعتماد كرد[61].

تفسیر نمونه درباره این واژه می‌گوید: «لاغیه» اگر چه اسم فاعل است، ولی در اینگونه موارد به معنی چیزی است كه توأم با «لغو» باشد. لذا آن را به «ذات لغو» تفسیر كرده‌اند[62].

منجدالطلاب درباره این واژه می‌گوید: (للاغیة): بیهوده سخن گفتن، سخن و هر چیز پوچ، سخن زشت، كار زشت[63].

جامع‌البیان در معنی این لغت، باطلاً، اذی (آزار- رنجش)- شتماً (دشنام) را هم اضافه كرده[64].

12- سُرُرْ

سُرُرْ: جمع سریر: تخت‌ها[65].

السَّریر- جمع اُسِرَّة و سُرُر ]سرِّ[ به معنی نعمت و فراخی و آسانی زندگی، تخت كه معمولاً بر تخت شاهی اطلاق می‌شود، تخت خواب و …[66]

سرّ: (سرَّه- سُرورآ، مسرَّةَ، سرّآ، سُرّیً و تّسِرَّةً): شادش كرد، خوشنودش ساخت (السریر) جمع اَسِرّة و سُرُر: تخت، بستر و …[67]

طبرسی در مجمع‌البیان این واژه را به معنی تخت و جایگاه شادی بیان كرده است[68].

قاموس: سریر: تخت. سرور و شادی در آن ملحوظ است لذا راغب گوید: سریر آنست كه از روی سرور در آن می‌نشینند زیرا كه آن از برای صاحبان نعمت است. طبرسی می‌گوید: سریر مجلس بلندی است آماده برای شادی جمع آن (سرّه و سُرُر) است. در اقرب گوید: سریر تخت است و بیشتر بتخت پادشاه گفته می‌شود علت این تسمیه آنست كه هر كه روی آن بنشیند شاد می‌شود. پس قاموس ادامه می‌دهد: سریر به صورت مفرد در قرآن مجید نیامده است ولی سُرر كه جمع آن است پنج بار درباره بهشت (مانند عایشه/13) و یكبار درباره تخت‌های دنیا آمده است[69].


13- مرفوعة

مرفوعة (رَفْعْ): بلند[70]

رَفَعَ: رَفْعَاَ الشیءَ: آن چیز را بالا برد. الرَفْعَه: بزرگی و بالا رفتن قدر و منزلت[71].

(رَفَعَ رفعاً) الشیء: آن چیز را بلند كرد، بالا برد. رفیع: بلندمرتبه[72].

قاموس می‌گوید: رفع به معنی بالا بردن است و درباره بالا بردن ظاهری و بالا بردن معنوی هر دو در قرآن كریم آمده است[73].

14- اكواب (كاب، یكوبُ، كوبآو أكتاب): با لیوان یا جام نوشید، (الكوب): لیوان، جام ج اكواب[74].

اَكْوابْ، جمع كَوْب: جام، قَدَحْ[75].الكَوْب: جمع اكواب: قدح یا ظرف بی‌دسته[76]. تفسیر نمونه به همین معانی آورده[77].

تفسیر مجمع‌البیان می‌گوید: اكواب: ابریق‌ها و پارچها و تنگ‌های بی‌لوله و بی‌دسته هستند كه برای شراب می‌سازند[78].

المیزان: اكواب جمع كوب است كه به معنای آفتابه بدون خرطوم و دسته است (كه در فارسی آن را تنگ می‌گویند.) كه در آن شراب می‌گیرند[79].

جامع‌البیان نیز سخنی شبیه به بقیه اقوال دارد و می‌گوید: اكواب جمع كوب هی الاباریق التی لا آذان لها[80].

15- نمارق

نمارق، جمع نُمْرُقَة: پشتی‌های مخصوص تكیه كردن[81].

النُمُرُق: پشتی و یا بالش كوچك كه بر آن تكیه زنند و مترادف است با نمرقه[82].

نمرق: ناز بالش كوچك[83]. و در تفسیر مجمع البیان به معنی بالش آمده است[84].

المیزان: نمارق جمع نمرقه است كه به معنای بالش و پشتی است، كه بدان تكیه می‌دهند[85].

قاموس قرآن درباره این واژه می‌گوید: نمرق و نمرقه بمعنی و ساده و پشتی است و یك بار در قرآن آمده است. و ادامه می‌دهد كه در مصباح گفته: «النُمرق: الوساده» جمع آن نمارق است یعنی در بهشت پشتی‌هائی است ردیف هم و فرشهایی است گسترده، نمارق نكره است. نمی‌شود مثل پشتی‌های دنیا باشد.

درنهج‌البلاغه حكمت 109 فرموده: «نحن النمرقة الوسطی بها یلحق التّالی و الیها یرجعُ الغالی» (ما پشتی وسط هستیم آینده به آن ملحق می‌شود و غلو كننده به آن برمی‌گردد.)

محمد عبده در تفسیر این كلام گوید: همانطور كه به پشتی برای راحتی و آرامش تكیه می‌كنند اهل بیت (علیه‌السلام) نیز مانند و ساده‌اند كه مردم در امور دین به آنها استناد كنند و وسطی‌اند یعنی معتدل و حد وسط‌اند كه قاصر به آنها لاحق شده و متجاوز به آنها برمی‌گردد[86].

16- مصفوفة

مَصْفوفَة، (صَفّ): به ردیف چیده شده[87].

المَصَفّ جمع مصافّ (صفّ): صف و ردیف[88]. صفَّ. صَفَّاً القومُ: آن قوم به صف ایستادند[89]. صف (صفَّ، صفاً، صَفّف) الشی: آنچیز را صف داد. منظم چید به صف كرد[90].

زمخشری در معنی این كلمه می‌گوید: بعضها الی جنب بعض[91].

قاموس می‌گوید: صف به معنی صف كشیدن و در صف كردن است. لازم و متعدی به كار می‌رود و آن این كه اشیاء مانند انسان و غیره در یك ردیف و خط مساوی قرار گیرند[92].

17- زَرابِیّ

زَرابِیّ جمع زَرَبیَةِ و زُرْبِیّ: فرش‌های نفیس زربفت، كه بعضی تفسیرها و قاموسها آن را به اشتباه زَربیة نوشته‌اند كه به معنای اصطبل و بیشه شیر است كه جمع آن زِراب  و زرائب است[93].

الزّربیِ- جمع زرابّی: فرش كه بگسترانند و بر آن بنشینند[94]. نویسنده فرهنگ ابجدی در معنی الزبیّةِ نیز همین معنا را به كار برده است.

منجدالطلاب: (الزُّربّی و الزّربیةِ): فرش، متكا و جمع آن زرابّی است[95].

این واژه در تفسیر مجمع‌البیان به معنی فرشهای ظریف و گسترده شده آمده است[96].

المیزان: كلمه (زرابی) جمع زربیه است كه هم با فتحه اول وهم با ضمه و هم با كسره آن خوانده می‌شود. و زبیه به معنای بساط فاخراست و منظور از مثبوثه بودن آن مبسوط بودن و گسترده شدن آنست. تا رویش بنشینند[97].

زمخشری در كشاف در معنی این واژه گفته است: و بسط عراض فاخرة[98].

قاموس از مجمع‌البیان نقل می‌كند: زرابی جمع زربیه و آن به معنی فرش فاخر است. و در ادامه می‌گوید: زرابی نكره است و نمی‌شود آنها را با فرش دنیا قیاس كرد[99].

18- مَبْثوثْ

مبثوث (بثّ): گسترده شده، پهن شده زیر پا[100].

بثَّ: بثاً الشیء: آن چیز را پخش كرد، پراكنده كرد، (بثّ الخبَر): خبر را همه جا پخش كرد[101]. زمخشری می‌گوید: مبثوثه به معنی مبسوطة می‌باشد[102].

راغب: اصل معنی این واژه، تفریق و جدایی و زیر و رو كردن چیزی است[103].

قاموس در معنی بث همان نظر راغب را بیان نموده و در مورد «و زرابی مبثوثه» می‌گوید: یعنی فرشهای گسترده و معنی جامع این واژه را همان منتشر كردن می‌داند و می‌گوید: گستردن فرش نیز یكنوع منتشر كردن است[104].


19- رُفِعَتْ

رُفِعَتْ: برافراشته شد[105].

رُفِعَ- رُفِعَ له الشیءُ: آن چیز را از دور دید[106].  تَرَفّعَ: رفعت یافت[107].

20- نُصِبَتْ

نُصِبَتْ: نصب شده استوار گردید، برپا شد[108].

نَصَبَ: نصباً الشیء: آن چیز را برپا كرد، آنچیز را در وضع ثابتی قرار داد[109].

النَصْب: نصب كردن، علامت نصب شده- نَصَّبَ الشی: آن چیز را برپا داشت برافراشت، نصب كرد[110].

قاموس می‌گوید: نَصْب به معنی رنج دادن و رنج دیدن و برپا داشتن است و در آیه «و الی الجبال كیف نُصِبت» مراد ثابت شدن است. یعنی: آیا نمی‌بینند شتر چطور خلق شده … و كوهها چطور ثابت گشته و برپا داشته‌اند[111].

21- سُطِحَت سَطَحَ- سَطْحاً الشی: آن چیز را پهن و هموار كرد «و الی الارض كیف سطحت: و به سوی زمین كه چگونه گسترانیده شده است؟»[112]

سُطِحَت: بسط و گسترش داده شد، مسطح گردید[113].

السَّطح: جمع سطوح: پشت‌بام، هر چیز بلند كه بالای آن پهن باشد[114].

سطح (سَطحَهُ- سطحاً) گسترش، خواباندش. به زمینش افكند[115].

22- مصَیْطِرْ

مصیطر (سَیْطَرَ): مراقب و مسلط. این لغت با سین و صاد هر دو نوشته می‌شود[116].

در فرهنگ لاروس آمده:

المُسیْطر: ناظر، نگهبان[117]. نویسنده فرهنگ ابجدی نیز درباره این لغت می‌گوید:

سَیْطَرَ، سَیْطَرَة ]سیطر[ علیهم یعنی مُشرف و مراقب و دیده‌بان كارها و كردارهای آنها شد[118]. صاحب مجمع‌البیان درباره واژه «مُصَیْطر» می‌گوید:‌چیزه و تسلط یافته بر دیگری با قهر و اجبار[119].

سیطر: بر آنها مسلط شد، حكمرفا شد، مواظب و مسئول اعمال آنها شد.

تفسیر نمونه درباره این لغت گفته است: «مصیطر» از ساده «سطر» به معنی همان سطور كتاب است و «مسیطر» كسی است كه سطربندی می‌كند و سطور كتاب را تنظیم می‌نماید، سپس به عنوان هر شخصی كه بر چیزی مسلط باشد، و خطوط آن را تنظیم كند، یا او را به اجبار وادار بر انجام كاری نماید اطلاق شده است[120].

المیزان: كلمه (مصیطر) در اصل (مسیطر) با سین بوده كه به معنای مُسلط است[121].

قاموس: مسیطر اصل آن از سطر به معنی مراقب و مسلط[122] و احوال‌نویسی است و همچنین گفته‌اند به معنی رقیب، حافظ و مسلط شی است. و در معنی «فذكر انما انت مذكر لست علیهم بمصیطر» می‌گوید: یادآوری كن تو فقط یادآوری و بر مردم مراقب و حافظ نیستی[123].

23- تَوَلّی

تَوَلّی : پشت كرد، رو گرداند[124].

وَلّی- تَوْلیةً ]ولیِ[ فلانآ الامر: كار را به فلانی واگذار كرد. وَلّی‌ها رباً: پشت كرد و گریخت[125].

تَوَلّی عنه: از او روی گردان شد و كناره گرفت[126]. (ولّی) الشّیءَ و عن الشّیءِ: از چیزی رویگردان شد و به چیزی پشت كرد[127].

قاموس می‌گوید: تولی از باب تفعل به معنی اعراض و دوست اخذ كردن و سرپرست آید[128].

24- اِیابّ (آبَ، اَوْباً- مَآباً) مِن‌السفر: مراجعت كرد، بازگشت كرد. (آب) الی الله: توبه كرد به طرف خدا بازگشت (الآئب) بازگردنده جمع أوْب و أیّاب و أوّاب

ایاب: (اَوْبْ): بازگشت[129] فرهنگ لاروس درباره این واژه می‌گوید:

الایاب مصدر است و به معنی بازگشتن. ضد ذهاب است و به معنی توبه كردن و برگشتن از گناه به سوی خدا ]است[[130].

الأوب جمع (الآئب) است به معنی بازگشتن، توبه به درگاه خداوند[131].

الاوّاب: توبه كننده[132].

قاموس می‌گوید: اوب به معنی بازگشت «ان الینا ایابهم» یعنی راستی بازگشت آنها به سوی ماست[133].

فصل دوم:

تفسیر آیات سوره مباره غاشیه

(با توجه به تفاسیر شیعه و سنی)

مقدمه

در آغاز این فصل و قبل از وارد شدن به تفسیر آیات سوره مباركه غاشیه، لازم است به مباحثی اشاره شود از جمله به محتوای سوره- مكی یا مدنی بودن سوره، ارتباط سوره با سوره قبل و دیگر سور، محورهای سوره و فضیلت سوره.

این فصل بعد از اینكه عناوین بالا را مورد بررسی كلی قرار داد، وارد تفسیر آیات می‌شود به این صورت كه ابتدا آیات ترجمه شده و سپس تفاسیر مختلف در ذیل هر آیه آمده است. و از آنجایی كه هر دسته از آیات مضامین خاص خود را دارا می‌باشد لذا قبل از وارد شدن به تفسیر تك‌تك آیات، هر دسته به طور جداگانه و مختصر مورد بررسی اجمالی قرار گرفته‌اند.

از جمله كتب تفسیری كه در این فصل مورد استفاده قرار گرفته عبارت است از: تفسیر نمونه المیزان، مجمع‌البیان، كشاف، نسیم حیات، نظم قرآن، تفسیر كبیر، قرطبی، نورالثقلین، جامع‌البیان.

لازم به ذكر است كه چون در تفاسیر مختلف درباره این سوره اقوالی شبیه به هم آمده است برای جلوگیری از اطاله كلام از پرداختن به موارد تكراری پرهیز شده و در پاورقی به ذكر آن پرداخته شده است.

معرفی سوره:

سوره مباركه غاشیه در مكه نازل شده و 26 آیه دارد. ]و هشتاد و هشتمین سوره از سوره قرآن كریم می‌باشد.[ این سوره عمدتاً بر سه محور دور می‌زند:

1- بحث معاد: این محور كیفرهای دردناك مجرمان و پاداشهای شوق‌انگیز مؤمنان را یادآور می‌شود.

2- بحث توحید: این محور با اشاره به آفرینش آسمان و خلقت جبال و زمین، توجه انسان را به این سه موضوع اسرارآمیز جلب كرده است.

3- بحث نبوت: این محور كوشه‌ای از وظایف پیامبر (ص) را بیان می‌كند و در مجموع اهداف سوره‌های مكی را كه تقویت مبانی ایمان و اعتقاد است تعقیب می‌كند[134].

درباره فضیلت این سوره روایاتی نقل شده است مانند: از پیامبر گرامی اسلام روایت شده است كه فرموده مَنْ قرأها حاسبه الله حساباً یسیراً: «هركس آن را تلاوت كند خداوند حساب او را در قیامت آسان می‌كند[135]» و همچنین در روایتی دیگر از امام صادق علیه‌السلام نقل می‌كند كه:

«كسی كه مداومت بر قرائت این سوره در نمازهای فریضه یا نافله كند خداوند او را تحت پوشش رحمت خود در دنیا و آخرت قرار می‌دهد، و در قیامت او را از عذاب آتش امان می‌بخشد[136]

مجمع‌البیان درباره ارتباط این سوره با سوره قبل می‌گوید: چون خداوند سبحان آن سوره را به ترتیب در آخرت پایان داد و اینكه آن بهتر از دنیاست این سوره را نیز به بیان احوال آخرت شروع نمود[137].

علامه در بیان این سوره می‌گوید:

سوره غاشیه سوره انذار و بشارت است و غاشیه همان روز قیامت است كه بر مردم از هر سو احاطه پیدا می‌كند و در این سوره قیامت با شرح حال مردم توصیف می‌كند از این جهت كه به دو دسته تقسیم می‌شوند سعیدها و اشقیاء و هر طائفه‌ای در جائیكه برایشان آماده شده مستقر می‌گردند یكی در بهشت و دیگری در دوزخ و رشته كلام بدینجا كشیده می‌شود كه رسول خدا را دستور می‌دهد مردم را تذكر دهد به اینكه مقام ربوبی چند فنونی از تدابیر در این عالم بكار برده، فنونیكه هر یك دلالت دارد بر ربوبیّت او برای همه عالم و برای خصوص ایشان و اینكه بازگشت‌شان به سوی او و حسابرسی اعمالشان با او است و این سوره بشهادت سیاحتی كه آیاتش دارد در مكه نازل شده است[138].

ارتباط سوره غاشیه با سوره قبل (اعلی)[139]:

سوره غاشیه اگر چه ظاهری متفاوت با سوره «اعلی» دارد اما در باطن و از نظر سیاق مطلب و معنی، دارای فصل مشتركی چند با آن سوره می‌باشد كه ذیلاً به آن اشاره می‌گردد:

1- در هر دو سوره موضوع «خلقت» مبنای توجه به توحید و ربوبیّت قرار گرفته است. با این تفاوت كه در سوره «اعلی» به طور كلی و اعم مسأله خلقت مطرح گشته (الذی خلق فسوی و الذی قدر فهدی) و در سوره غاشیه به طور اخص و با اشاره معین به شتر، به عنوان نمونه و مصداقی بارز به انطباق مخلوق با محیط و شرایط.

2- از نظر جامعه‌شناسی، دو دسته شدن انسانها در برابر توحید و نبوت و آخرت در هر دو سوره محور سخن قرار گرفته است. در سوره اعلی از بعد «خشِت» یعنی بیم و اضطراب و نگرانی از نتیجه عمل در پیشگاه پروردگار، و یا محرومیت از این حالت و بی‌خیالی و آسودگی و غفلت از نتایج اعمالی، موضوع را مطرح می‌كند. (سیذكر من یخشی و یتجنبها الاشقی) و در سوره غاشیه از بعد «وجوه» یعنی جهت‌یابی و هدف‌گیری و انتخاب راه و مقصد كه با رو آوردن به سوی هدف و آرمانی تحقق پیدا می‌كند (وجوه یومئذٍ ناعمه)

3- وظیفه پیامبرانه «تذكر دادن» و هوشیار و آگاه كردن به نتایج اعمال، در هر دو سوره از محورهای اصلی می‌باشد.

4- كسانی كه به «تذكرات» پیامبر اعتنایی نمی‌كنند و كماكان به اعمال منحرفانه خودشان ادامه می دهند لاجرم گرفتار نتایج مكتسبات خویش شده به آتش اعمال ستمگرانه‌شان درمی‌آیند. در هر دو سوره موضوع «چشیدن آتش» (یصلی النار) مورد تأكید قرار گرفته است:

الذی یصلی النار اكبری اعلی/12- تصلی ناراً حامیه غاشیه/4.

ارتباط سوره «غاشیه» با سوره «طور»[140]

علاوه بر ارتباط سوره غاشیه با سوره قبل خود «اعلی» نویسنده نظم قرآن ارتباط این سوره را با سوره طور اینگونه بیان می‌كند: این سوره با سوره «طور» نیز زمینه‌های مشترك و شباهت‌های فراوانی در موضوعات: تذكر، عذاب، خلقت، نعمت‌های بهشت و عذابهای جهنم و … دارد كه نوعی ارتباط و پیوند را میان این دو سوره برای اهل تحقیق وتدبر نشان می‌دهد.

مشتركان این دو سوره: 1- تذكر                         طور/29                   غاشیه/17

                          2- صلی                    طور/16                   غاشیه/4

                          3- نعیم                     طور/17                   غاشیه/8

                          4- عذاب                    طور/7           غاشیه/24

                          5- نار                       طور/13                   غاشیه/4

                          6- جام شراب             طور/23                   غاشیه/14

                          7- خلق                      طور/35                   غاشیه/17

                          8- آسمانها و زمین                طور/36                   غاشیه/18 و 20

                          9- صیطره                           طور/37                   غاشیه/22

                          10- سررمصفوفه                  طور/20                   غاشیه/13 و 15

مفهوم كلی دسته اول- آیات 7 تا 1

در این سوره از احوالات قیامت و مصیبت‌های سنگین آن، و سرنوشت‌ اهل شقاوت و اهل سعادت و تعریفی از مزایای بهشت، سخن به میان آمده است[141].

نویسنده تفسیر نسیم حیات درباره مفهوم كلی آیات 1 تا 7 چنین بیان می‌كند كه: (در این آیات …)

(مفهوم كلی: در این آیات به وضع ذلت‌بار دوزخیان در صحنه قیامت پرداخته و فرموده است: مجرمان را خواهی دید كه از چهره‌هایشان ترس و ذلّت می‌بارد، از تلاش‌های دنیوی آنها جز خستگی برایشان نمانده است. زیرا كار آنها برای آخرت نبوده، نوشیدنی‌های دوزخیان، آب‌جوشان و خوراك آنها زقّوم است[142].

نظم قرآن درباره آیات (6-1) از سوره غاشیه می‌گوید: این بخش كه مفصل‌ترین بخش سوره (65%) را تشكیل می‌دهد تصویری از عذاب فراگیر آینده را ترسیم می‌كند و حدیث «غاشیه» را شرح می‌دهد، اما در این سوره مانند سوره‌های گذشته از مقارنات قیامت و تحولات طبیعی آسمانها و زمین و كوهها سخنی به میان نمی‌آورد. بلكه منحصراً چگونگی عاقبت و سرنوشت انسانها را در آن روز را مورد نظر قرار داده آثار این تحول و تغییر و «صیرورت» را در چهره‌ها (وجوه) كه نمایاننده افكار و اعمال و احوال درونی آنها و «جهت‌گیری» دنیائی‌شان می‌باشد نشان می‌دهد[143].

بسم‌الله الرحمن الرحیم : ترجمه (به نام خداوند رحمتگر مهربان)[144]

آیه 1- هل اتیك حدیثُ الغاشیة: ترجمه (آیا خبر «غاشیه» به تو رسیده است)

نسیم حیات (یعنی آیا حكایت حادثه قیامت به تو رسیده است؟ مراد از آن وصف فراگیر بودن بلاهای قیامت است چون هول قیامت همه را فرا می‌گیرد[145]

تفسیر نمونه درباره این آیه بیان می‌دارد:

«(غاشیة) از ماده (غشاوة) به معنی پوشاندن است، انتخاب این نام برای قیامت به خاطر آن است كه حوادث وحشتناك آن ناگهان همه را زیر پوشش خود قرار می‌دهد.»

و در ادامه می‌گوید: بعضی گفته‌اند به خاطر آنست كه خلق و اولین و آخرین در آن روز برای حساب جمع می‌شوند. و نیز گفته‌اند كه منظور آتشی است كه چهره‌های كفار و مجرمان را می‌پوشاند. ولی تفسیر اول از همه مناسبتر است و درباره مخاطب این آیه می‌گوید: «مخاطب در این آیه شخص پیامبر (ص) است و ذكر این جمله به صورت استفهام از شخص پیامبر اكرم (ص) برای بیان عظمت و اهمیت آن روز بزرگ است.[146]»

مجمع‌البیان نیز مخاطب این آیه را پیامبر (ص) می‌داند و در مورد غاشیه می‌گوید: غاشیه آیتی است كه فرا می‌گیرد چهره‌های كفار را بعذاب و شكنجه و این مانند قول خدا، تغشی وجوههم النار، فرا می‌گیرد و می‌پوشاند چهره های‌ ایشان را آتش[147].

علامه درباره آیه آول می‌گوید: این جمله استفهامی است اما نه به منظور سئوال جدی بلكه به منظور مهم جلوه دادن مطالب ]است[[148].

تفسیر نو الثقلین آورده است كه از ابی‌عدبالله درباره این آیه سئوال شد جواب دادند: الذین یغشون الامام. و در روایتی دیگر در جواب همین سئوال می‌فرماید: یغشاهم القائم بالسیف[149].

آلوسی می‌گوید: حدیث و خبر مختص اهل آتش نیست بلكه علاوه بر آن از احوال اهل بهشت نیز سخن گفته است[150].

فخررازی درباره غاشیه وجوه مختلفی را بیان می‌كند و می‌گوید: 1- غاشیه در مورد قیامت است به دلیل (یوم یغشاهم العذاب) و قیامت به این اسم نام‌گذاری شده زیرا هر چه كه احاطه پیدا كند از همه جهات بر چیزی آن را پوشاننده (غاش) آن گویند و قیامت نیز از جهاتی همین خاصیت را دارد اول اینكه ناگهان همه مخلوقات را فرا می‌گیرد و دوم اینكه همه مردم از اولین و آخرین تحت پوشش می‌گیرد و سوم اینه هول و شدت آن روز همه را فرا می‌گیرد.

2- غاشیه آتشی است كه وجوه كفار و اهل آتش را فرا می‌گیرد.

3- غاشیه اهل آتش را فرا می‌گیرد و در آن قرار می‌گیرند.

و از این دو قول قول اول را بهتر و نزدیك‌تر می‌داند زیرا كه در روز قیامت عده‌ای از مردم در شقاوت هستند و عده‌ای دیگر در سعادت ]و غاشیه فقط وجوه كافران را دربر می‌گیرد.[[151]

زمخشری می‌گوید: الغاشیه بلای بسیار سختی است كه شدائد آن مردم را فرا می‌گیرد و اهوالش مردم را دربر می‌گیرد. والغاشیه یعنی قیامت[152].

تفسیر قرطبی درباره غاشیه قولهایی را ذكر می‌كند: 1- یعنی قیامتی كه هولها و سختی و عذابش همه خلایق را فرا می‌گیرد.

2- آتشی كه وجوه كافران را دربر می‌گیرد. به دلیل (تغشی وجوههم النار)[153]

3- مراد نفخ در صور دوم برای برانگیختن است. 4- پوشاننده اهل آتش است[154].

آیه 3 و 2- وجوهٌ یومئذٍ خاشعة- عاملةٌ ناصبة- ترجمه (در آن روز چهره‌هایی زبونند كه تلاش كرده رنج ]بیهوده[ برده‌اند. نسیم حیات: یعنی: «ذلت و ترس قیامت، تمام وجود مجرمان را فرا می‌گیرد و این ذلت در چهره فرو شكسته آنها موج می‌زند. آنها كاركردگان رنج دیده و بی‌مزدی هستند كه جز رنج وتعصب چیزی عایدشان نشده است. ناصبه به معنی رنج و تعصب دیده است. آنها در دنیا این همه سعی و تلاش و عمل‌ كردند كه به سعادت و خوشی برسند ولی به خواسته خود نرسیدند و در آخرت هم آنها را به جایی نخواهد رساند. چون كارشان برای خدا نبوده است. می‌بینید كسی بدون توجه به حلال و حرام امكاناتی را برای رفاه خود تهیه می‌كند و فرزندانش را این جا و آنجا برای تحصیل می‌فرستد و كاری هم به دین و ایمان آنها ندارد، تا خوش زندگی كند. ولی نتیجه معكوس می‌گیرد. پس او با سعی خود نه به دنیای دلخواهش می‌رسد و نه، آخرتی كسب می‌كند. لذا مجرم در قیامت به اعمال خود می‌نگرد و از آن به شدت ناخرسند می‌گردد (عاملةٌ ناصبةٌ) در واقع یعنی خستگی بی‌نصیب.

بعضی هم احتمال داده‌اند كه مراد از «عاملةٌ ناصبةٌ» این است كه چون مجرم در قیامت گرفتار شده است و پا می‌زند تا شاید از عذاب آن خلاص گردد و نتیجه نمی‌گیرد. اما مؤمن «لِسَعْیِها راضیةً» است. یعنی وقتی به اعمالش می‌نگرد بسیار شاد و راضی است. زیرا عملش هدر نرفته و به بازنشسته است[155]»

تفسیر نمونه درباره این آیات می‌گوید: «ذلت و ترس از عذاب و كیفرهای عظیم آن روز تمام وجود آنها را فرا گرفته و از آنجا كه حالات روحی انسان بیش از همه جا در چهره او منعكس می‌شود، اشاره به خوف و ذلت و وحشتی می‌كند كه سراسر چهره آنها را می‌پوشاند[156]

همچنین در تفسیر آیه سوم از این سوره بیان می‌كند:

«تلاش و كوشش زیادی در زندگی دنیا به خرج می‌دهند ولی هیچ فایده‌ای جز خستگی در حقیقت نصیبشان نمی‌شود، نه عمل مقبولی در درگاه خدا دارند و نه چیزی از آنهمه ثروت‌هایی كه اندوخته‌اند می‎توانند با خود ببرند، و نه نام نیكی از خود به یادگار می‌گذارند و نه فرزند صالحی، آنها زحمتكشان خسته و بینوایند و چه تعبیر رسایی است جمله «عاملةٌ ناصبه» در حق آنان[157].

فخررازی درباره وجوه می‌گوید: منظور وجوه كفار است[158] به دلیل وصف كردن به خاشعة و عاملة ناصبه. … و نیز به دلیل اینكه خشوع در چهره آشكار می‌شود[159].

مجمع‌البیان نیز درباره این آیات گفته است: (وجوه یومئذٍ خاشعه) چهره‌هائیكه در این روز ذلیل و سرشكسته است، یعنی به واسطه عذابیكه فرا می‌گیرد آنهارا و شدائدیكه مشاهده می‌كنند ذلیل و خوارند و مقصود از این صاحبان وجوه چهره‌هایند و فقط ذكر وجوه برای این است كه ذلت و سرشكستگی از آن ظاهر می‌شود[160].  نویسنده در ادامه می‌گوید بعضی گفته‌اند وجوه، چهره بزرگان است و نیز گفته‌اند مراد از آن چهره‌ها تمام كفارند زیرا آنها از عبادت پروردگار سرپیچی كرده و تكبر نمودند[161].

همچنین این تفسیر اقوالی درباره آیه (عاملة ناصبه) ذكر كرده است:

1-   یعنی كنندگان در آتش و رنجبران در آن، گویند، آنها در دنیا برای خدای سبحان كار نكردند، پس در آتش فعالیت و كوشش كنند و رنج و تعصب برند كه سلاسل و غلهای آتشی را از خود دور سازند و علاج كنند.

2-   آنها را تكلیف كنند كه از كوهیكه از آهن است در آتش بالا روند.

3-   به صورت و چهره‌هایشان در آتش كشیده می‌شوند

4-   معصیت‌كنندگان در دنیا رنجبران در آتشند در روز قیامت

5-   در دنیا عمل و زحمت می‌كشند و برخلاف آنچه خدایتعالی ایشانرا بدان امر فرموده و ایشان رهبانان و اصحاب صوامع و اهل بدعت‌ها و آراء باطله‌اند و خدا اعمال ایشان را قبول نمی‌كند و ثوابی بر آن‌ها داده نمی‌شود.

6-   اما صادق (ع) فرموده است: هر ناصب و دشمنی نسبت به ما اگر عبادت كند و كوشش كند مصداق این آیه خواهد بود[162]. قرطبی می‌گوید: در این دنیا (عاملة ناصبة) هستند زیرا كه جهان آخرت دار عمل نیست[163].

المیزان می‌گوید: مراد به عمل و نصب بقرینه اینكه در مقابل صفت اهل جنت (السعیها راضیه) قرار گرفته این است كه اهل دوزخ خستگی تلاشی كه در دنیا كردند از تنشان درنمی‌آید. به خلاف اهل بهشت كه وقتی تلاش خود را سودمند می‌یابند خستگی از تنشان بیرون می‌آید، چون انسان هر تلاشی كه در دنیا می‌كند به منظور تأمین سعادت خود می‌كند، منظورش این است كه به هدف خود نایل آید، و دوزخیان در قیامت می‌ینند كه آنچه در دنیا تلاش كردند بی‌نتیجه مانده و خردلی سودمند نبوده … در نتیجه از اعمالی كه داشتند چیزی جز خستگی عایدشان نمی‌شود- بخلاف اهل بهشت كه از سعی و عمل خود راضیند. چون همه بصورت بهشت و راحتی مبدل گشت[164].

كشاف درباره (عاملة ناصبه) می‌گوید: تعمل فی النار عملا تتعب فیه و هو جرها السلاسل و الاغلال و خوضها فی‌النار كما تخوض الإبل فی‌الوحل، و ارتقاءها دائبة فی صعود من نار، و هبوطها فی حدود منها و قیل: عملت فی‌الدنیا أعمال السوء و التذب‌ بها و تنعمت، فهی فی نصب منها فی الآخره و قیل: عملت و نصبت فی اعمال لا تجدی علیها فی الآخره. من قوله (و قدمنا الی ما عملوا من عمل)، … و قیل: هم اصحاب الصوامع. و معناه: أنها خشعت لله و عملت و نصبت فی اعمالها من الصوم الدائب و التهجد الواصب. و قرئ: عاملة ناصبه علی الشتم[165][166].

در آتش جهنم عملی همراه با رنج و سختی انجام می‌دهند و زنجیرها و غل‌ها را از خودشان دور می‌كنند. فرو می‌رود در آتش همانطور كه شتر در گل و لای فرود می‌رود. به آرامی در بالا رفتن از آتش كوشش می‌كنند ولی دیر تابش می‌كنند از بالا به پایین آن. و گفته می‌شود: در دنیا اعمال زشت انجام دادی و از آن لذت و سود بردی پس این است سزای تو از آنها در آخرت و گفته می‌شود: در اعمالی تلاش كرد و رنج كشیدی كه در آخرت برای آن چیزی ]پاداش[ نمی‌گیری. ما نشقون خداوند كه می‌فرماید (و قومنا الی ما عملوا من عمل) و … و گفته می‌شود: ایشان اصحاب صوامع هستند و معنایش این است كه: بدرستیكه او خشوع كرد برای خدا و تلاش كرد در اعمالش از روزه و گوشیه‌گیری ‌دائم. و خوانده می‌شود: كه تلاش كرده‌اند در رنج بیهوده برده‌اند به سختی (با ناسزا؟؟)

نظم قرآن این گروه را چنین توصیف كرده است: ]این گروه[ در دنیا در برابر طوغاتها خاضع و خاشع و مطیع و فرمانبردار بوده و عمله ظلمه به شمار می‌رفتند و عمر خود را در نوكری و خدمت به آنها و تلاش پیوسته و خستگی‌آور به خاطر قدرت‌طلبی و كامجوئی از دنیا تباه می‌كردند، در آخرت نیز بنا به قانون علت و معلولی، آثار آن حالات و كیفیات در چهره‌شان ظاهر و بارز خواهد شد و همان خشوع ذلیلانه را كه به عملی خستگی‌آور و فرسوده كننده برای ارباب متفرق مجبورشان كرده بود باز می‌یابند[167].

نورالثقلین با توجه به روایتی در مورد عاملةٌ ناصبة. گفته است: عامله یعنی عملت بغیر ما انزل الله و ناصبه یعنی: نصبت غیر ولاة الامر[168].

جامع‌البیان از قتاده در معنی آیه عاملةٌ‌ ناصبه می‌گوید: «در دنیا از طاعت پروردگار تكبر ورزیدند پس در جهان آخرت (اعملها و انصبها فی‌النار).»[169]

البرهان حدیثی نقل می‌كند از شرف‌الدین كه او از اهل بیت نقل كرده از قول خداوند كه: (وجوهٌ یومئذٍ خاشعه عاملة) منظور دشمنان آل محمد (ص) هستند و (وجوهٌ یومئذٍ ناعمه لسعیها راضیه) منظور شیعه آل محمد (ص) هستند[170].

آیه 5-4 تَصْلی ناراً حامیةً- تُسْقی مِنْ عَینٍ اتیةٍ: ]ناچار[ در آتشی سوزان در آیند- از چشمه‌های داغ نوشانیده شوند.

یعنی: (مجرم وارد آتش سوزان می‌شود و از چشمه‌های داغ به وی می‌نوشانند[171].)

نمونه: سرانجام این زحمتكشان خسته و بیهوده‌گر، وارد آتش داغ و سوزان می‌شوند و با آن می‌سوزند. ولی مجازات آنها به همین جا ختم نمی‌گردد، بلكه هنگامی كه بر اثر حرارت آتش تشنه می‌شوند «از چشمه‌های فوق‌العاده سوزان به آنها می‌نوشانند»…

در آیه 29 سوره كهف می‌خوانیم: و ان یستغیثوا یغاثوا بماءٍ كالمهل بشوی الوجوه بئس الشراب و ساءَت مرتفقا: «و اگر تقاضای آب كنند، آبی برای آنها می‌آورند، مانند فلز گداخته كه صورتهایشان را بریان می‌كند، چه بد نوشیدنی است و چه بد محل اجتماعی.[172]

مجمع‌البیان از ابن عباس نقل می‌كند: می‌افكند آتشی بسیار سوزنده كه شعله آن افروخته است بر دشمنان خدا. و ادامه می‌دهد كه: بعضی گفته‌اند: گروه نواصب به سوختن در آتشی كه در نهایت حرارت است ملازم می‌شوند[173].

همین تفسیر درباره آیه بعد گوید: (تسقی من عین آنیه) یعنی و سقایت می‌شوند از چشمه سوزانی كه حرارت و گرمیش در كمال و غایت گرمی است. حسن گوید: جهنم از روزیكه خلق شده بر آن چشمه افروخته است پس آن گروه را تشنه بر آن اندازند و این است شراب ایشان[174].

المیزان درباره چهارمین آیه از این سوره می‌گوید: یعنی ملازم آتشی هستند در نهایت درجه حرارت[175]. و در معنی (تسقی من عین ءانیه) می‌گوید: یعنی از چشمه‌ای می‌نوشند كه در نهایت درجه حرارت است[176].

نویسنده نظم قرآن می‌گوید: این گروه ]مجرم[ به آتش كه در دنیا با اراده و اختیار خود برافروختند درمی‌آیند و محكوم بلا اختیار آشامیدن از چشمه سوزانی كه محصول كار و تلاش و ؟؟؟ و خودشان در دنیا می‌باشد می‌گردند[177].

فخررازی در تفسیر آیه 4 گفته: یقال صلی بالنار یصلی أی لزمها و احترق بها[178].

و در تفسیر آیه بعد می‌گوید: اما شراب آنها ]دوزخیان[ بنا بر قول خداوند (تسقی من عین آنیه) است. یعنی نوشیدنی كه حرارتش به منتهی درجه رسیده است[179]. قرطبی نیز بعد از بیان این قول می‌گوید كه قطره‌ای از این حرارت بر كوهی در دنیا بریزد آن را ذوب می‌كند[180].

تفسیر نورالثقلین معنی «تصلی ناراً حامیه» را از قول ابی عبدالله (ع) چنین بیان كرده است: «تصلی نار الحرب فی‌الدنیا علی عهد القائم و فی‌الاخرة نار جهنم»[181]

آیه 7-6 لیس لهم طعامٌ الامن ضریع- لا یُسمِنُ و لا یُغْنی من جوع

ترجمه: خوراكی جز خار خشك ندارند- ]كه[ نه فربه كند و نه گرسنگی را باز دارد.

نسیم حیات: یعنی: (برای آنها جز ضریع نیست و برای رفع گرسنگی، طعامی جز از خار سمی نخواهند داشت و برعكس این طعام، رنج گرسنگی را افزایش می‌دهد[182].) نویسنده در ادامه معنی این آیات روایت ذیل را از تفسیر نمونه بیان می‌كند: (دوزخیان به خوردن این طعام مجبور هستند و از تعفن و تلخی آن كه از انواع زقّوم است، به خدا تضرع می‌كنند و رنج و گرسنگی آنها به قوه خود باقی می‌ماند[183])

تفسیر‌ آیه هفتم را در تفسیر نمونه چنین می‌خوانیم: («لا یسمن و لا یغنی من جوع»: نه آنها را فربه می‌كند و نه گرسنگی را فرو می‌نشاند.

مسلماً چنین غذایی برای تقویت جسم و فرو نشاندن گرسنگی نیست، غذایی است كه گلوگیر كه خود نوعی عذاب است، چنانكه در آیه 13 مزمل می‌خوانیم: و طعاماً ذاغُصّةٍ و عذاباً الیماً: «نزد ما غذایی‌ها است گلوگیر و عذابی است دردناك.

آنها كه در این دنیا انواع غذاهای لذیذ و پرچرب و شیرین را از طریق ظلم و تجاوز به حقوق دیگران فراهم كردند و آنها كه اجازه ندادند محرومان جز از غذاهای گلوگیر و ناگوار استفاده كنند. باید در آنجا غذایی داشته باشند كه «عذاب الیم» آنها گردد. البته نه نعمتهای بهشتی و نه عذابهای دوزخی را می‌توان برای ما محبوسان دنیا توصیف كرد، اینها همه اشاراتی است و تنها شبحهایی است كه از دور می‌بینیم[184].)

مجمع‌البیان در تفسیر این آیات می‌گوید: برای ایشان طعامی نیست مگر ضریع، و آن قسمی از خار است كه به آن شبرق می‌گویند. و اهل حجاز آن را ضریع می‌نامند. وقتی خشك شود. و آن پلیدترین طعام است و هیچ چهارپایی آنرا نمی‌خورد[185]. و از رسول خدا روایت شده: ضریع چیزی است كه در آتش شبیه خار، تلخ‌تر از هر و بدبوتر از مردار و سوزنده‌تر از آتش.

نویسنده مجمع‌البیان در ادامه از ابودرداء و حسن نقل می‌كند: خداوند بر اهل آتش گرسنگی فرستد تا نزد ایشان برابر و معادل عذاب آتش آنها را شكنجه دهد، پس التماس طعام كنند، پس به آنها را طعامیكه صاحب غم و غصه باشد دهند كه گلوی آنها را بگیرد، پس به خاطرشان آیه كه در دنیا غصه‌ها و گلوگیرها را به سبب آب برطرف می‌كردند، پس طلب آب كنند و خداوند سبحان هزار سال ایشان را تشنه نگهدارد، سپس به آنها از چشمه‌ای سوزان و داغی آب دهند كه گوارا نباشد و هر وقت آنها را به آن چشمه نزدیك كنند پوست صورتشان كباب شده و جدا گردد و چون بشكمشان برسد آنرا قطع و پاره نماید و این است مفاد آیه كریمه (و سقوا ماء حمیماً فقطع امعاءهم) «به ایشان داده شود آب گرم و سوزانی كه دل و روده‌هایشان را پاره كند»

چون این آیه نازل شد مشركان گفتند، با شتران خود را به وسیله ضریع و خارچاق می‌كنیم و دروغ گفتند زیرا شتر لب به آن نمی‌زند و خداوند به جهت تكذیب آنها فرمود: (لا یسمن و لا یغنی من جوع) یعنی ضریع نه گرسنگی را برطرف می‌كند و نه كس را چاق می‌نماید[186].

اقوال مطرح شده درباره ضریع از مجمع‌البیان بدین شرح است[187].

1- زهر. 2- به معنی مضرع است یعنی ایشانرا خواار و ذلیل می‌كند. 3- دلیل نام نهادن آن به ضریع این است كه خورنده آن در برابر خوردن تضرع می‌كند و خواستار عفو می‌شود. 4- گوگرد است كه هم بدبو است و هم سنگ آتش

المیزان می‌گوید: شاید نامیدن آنچه در آتش است به نام ضریع صرفاً از نظر شباهت در شكل و خاصیت بوده باشد[188]. نویسنده نظم قرآن این آیات را اینگونه تفسیر می‌كند: اینها از آنجایی كه اهل اطعام مساكین و سیر كردن شكم گرسنگانی كه پوست و استخوانی از آنها بیش نمانده نبودند، طعامی جز «ضریع» كه نه فربه می‌كند و نه گرسنگی را رفع نماید نخواهند یافت[189].

قرطبی در معنی ضریع به نقل از ابن‌عباس گفته است: آن درختی از آتش است و اگر در دنیا باشد زمین و تمامی آن چه در آن است را می‌سوزاند[190]. و همچنین گفته است در جهنم دركاتی وجود دارد و برای هر كدام طعامی برای عده‌ای زقوم. عده‌ای ضریع، و عده‌ای غسلین و شراب بعضی حمیم و بعضی دیگر شراب صدید است[191].

نورالثقلین از تفسیر قمی به نقل از امیرالمؤمنین درباره «لیس لهم طعام الا من ضریع» بیان می‌كند: (عرق اهل النار و ما یخرج من فروج الزوانی[192].)

و از مجمع‌البیان به نقل از حضرت رسول (ص) می‌گوید: الضریع شیء، یكون فی‌النارُ یشبه الشوك أمرمن الصبر و أنتن من الجیفه، و أشد حراً من النار سماءالله الضریع[193].

مفهوم كلی دسته دوم- آیات 16 تا 18

(این بخش از آیات در بیان وضع سعادت بار بهشتیان می‌فرماید: مؤمنان را خواهی دید كه طراوت نعمت در چهره‌هایشان موج می‌زند و از امكانات غیرقابل وصف آن بهره‌مندند و چون تلاش‌های آنها در دنیا برای كسب رضای خدا نتیجه داده است، سیار خرسندند[194].)

تفسیر نمونه درباره مفهوم كلی این آیات می‌گوید: (به دنبال توصیفی كه در آیات گذشته از حال مجرمان و بدكاران در جهان دیگر و عذابهای دوزخی آمده، در این آیات به شرح حال مؤمنان نیكوكار و توصیف نعمتهای بی‌نظیر بهشتی می‌پردازد، تا «قهر» را با «مهر» بیامیزد و «انذار» را با «بشارت» همراه سازد[195].)

در این دسته از آیات به شرح حال مؤمنین در بهشت هم از نظر احوال آنها و هم به شرح ویژگی مكان آنها پرداخته است[196].

آیه 9-8: وجوهٌ یومئذٍ ناعمةٌ- لسیعها راضیةٌ- ترجمه: در آن روز چهره‌هایی شادابند- از كوشش خود خشنودند. (این آیات، رفاه و وضعیت دل‌انگیز مؤمنان را توصیف می‌كند. مؤمنانی كه طراوت و شادابی نعمت‌های سرشار، در چهره‌شان نمایان است و اینان از تلاش رضایت بخش خود در دنیا بسیار خرسندند چرا كه كارشان در جهت رضای خدا بوده و اینك به بار نشسته است[197].)

تفسیر نمونه: («ناعمة» از ماده «نعمة» در اینجا اشاره به چهره‌هایی است كه غرق نعمت شده و تر و تازه و شاداب و مسرور و نورانی است، همانگونه كه در آیه 24 سوره مطففین در توصیف بهشتیان می‌فرماید: تَعرِفُ فی وُجوههم نضرة النعیم: «در چهره‌های آنها طراوت و خرمی نعمت را مشاهده می‌كنی.» این چهره‌ها چنان می‌نماید كه از سعی و تلاش خود را راضی و خوشنود است.

به عكس دوزخیان كه از تلاش و كوشش خود جز خستگی و رنج بهره‌ای نبرده‌اند «عاملة ناصبه» بودند. بهشتیان نتایج تلاش و كوشش خود را به احسن وجه می‌بیننند و كاملاً راضی و خشنودند. تلاشهایی كه در پرتو لطف خدا به اضعاف مضاعف، گاه ده برابر، و گاه هفتصد برابر و گاه بیشتر، رشد و نمو یافته و گاهی هم با آن جزای بی‌حساب را خریداری كرده‌اند «انما یوفی الصابرون اجرهم بغیرحساب[198]»)[199]

مجمع‌البیان درباره این آیات گفته است: خداوند تعریف فرمود اهل بهشت را فرموده (وجوهٌ یومئذٍ ناعمه) چهر‌ه‌هایی كه در آن روز متنعم با نواع نعمتها است و اثر نعمت و سرور بر چهره‌های آنها نمایان و صورتهای آنها روشن و نورانی است. (لسیعها) برای كوشش آنها در دار دنیا (راضیه) خشنودند وقتیكه به سبب اعمال نیكشان بایشان بهشت داده می‌شود. و مقصود این است برای ثواب سعی و كوشش و عملتشان از طاعتها خوشنودند ]منفعت و سود اعمالشان و پاداش عبارتشان ظاهر می‌شود و از خدا خشنود شده او را سپاس می‌گویند[[200]. و خداوند نیز از آنها خشنود است.

المیزان می‌گوید (ناعمة) یا از نعمومت است یا از نعمت. اگر از نعومت باشد، عبارت آیه كنایه است از بهجت و سروریكه از باطن به ظاهر بشره انسان سرایت می‌كند و هر بیننده را از مسرت باطنی باخبر می‌سازد. مانند (تعرف فی وجوههم نضرة النعیم)[201] (خرمی و برخورداری از نعمت از سر و رویشان پیداست) و اگر از نعمت باشد در این صورت ناعمه به معنای متنعمه خواهد بود[202].

و همچنین درباره (سیعها راضیه) می‌گوید: این لام را در اصطلاح لام تقویت می‌گویند و مراد سعی تلاش و فعالیت دنیایی با اعمال صالح است، و معنای عبارت این است كه وجوهیكه در آنرزو ناعم است از كار خود راضی است چون كارش همه اعمال صالح است. كه به بهترین جزاء پاداش داده شده است[203].

زمخشری درباره (لسعیها راضیه) می‌گوید: رضیت بعملها لمادْات ما أدّاهم الید من‌الكرامة والثواب.[204]

نظم قرآن این آیات را اینگونه تفسیر می‌كند كه: و اما گروه دوم برعكس چهره خاشع و فرو افتاده گروه اول با چهره‌های شاداب (ناعمه) كه نعمت و خوشی ملازم و پیوسته (صفت لازم) آنست ظاهر می‌شوند. حالتی كه نمایاننده وضع درونی و آثار ثابت نعمت‌های هدایت و ایمان در زندگی دنیایی می‌باشد.

(وجوه یومئذٍ نامعه) این گروه برخلاف گروه نخست كه تلاش خستگی‌آور بی‌حاصلی در كسب بهره‌های فانی دنیا داشتند. دار باقی را برگزیده و «باقیات الصالحات، را به عنوان بالاترین ثواب (بازگشت عمل) و آرزو انتخاب كردند. و به همین دلیل در آختر از نتیجه تلاش خود راضی خواهند گشت[205].

فخررازی همانطور كه قبلاً اشاره شد درباه این آیات می‌گوید: این آیات شرح حال مؤمنین را بیان می‌كند و شامل شرح احوال مؤمنین ونیز مكان آنها می‌باشد. و اما وصف اهل بهشت به دو صورت است یكی در ظاهرشان (ناعمه) و دیگری در باطنشان (راضیه) …

و اما وصف مكان بهشتیان هفت مورد است: 1- درعلو مكانی و مقامی قرار می‌گیرند. 2- در آنجا لغو و بیهودگی نمی‌شنوند. 3- چشمه‌هایی در آنجا جاری است. 4- برای آنها تخت‌های مرتفع قرار دارد. 5- ظرفهای شراب چشیده شده دارند. 6- پشتی‌های صف شد برای آنها وجود دارد. 7- فرشهایی زیبا و فاخر برای آنها گسترانیده شده است[206].

آیه 12-10: فی جنةٍ عالیه- لا تَسْمَعُ فیها لاغیةً- فیها عینٌ جاریةٌ

ترجمه: در بهشت برینند- سخن بیهوده‌ای در آنجا نشنوند- در آن چشمه‌ای روان باشد.

یعنی: (در طبقات عالیه بهشت جا می‌گیرند و هیچ سخن لغو و رنج‌آوری به گوششان نمی‌خورد و در آن چشمه‌های جاری است. بنابر روایات در بهشت هر قصری برای خود چشمه مخصوص دارد[207].)

تفسیر نمونه: (واژه «عالیه» ممكن است اشاره به «علو مكانی» باشد. یعنی آنها در طبقات عالی بهشتند و یا «علو مقامی» و هر دو احتمال را مفسران گفته‌اند[208]، ولی تفسیر دوم مناسبتر به نظر می‌رسد. هر چند جمع میان دو معنی نیز ممكن است. ]در آیه[ بعد به توصیف دیگری از این بهشت كه جنبه روحانی و معنوی دارد پرداخته می‌فزاید: «در آنجا هیچ سخن لغو بیهوده‌ای را نمی‌شنوی». نه سخنی كه حالی از نفاق باشد، یا عداوت و جنگ و جدال و یا كینه‌توزی و حسد، نه سخنان دروغ، نه تهمت و افتراء، نه غیبت و انداء و نه حتی لغو و بی‌فایده. و چه آرامبخش است محیطی كه از همه این سخنان پاك باشد، و اگر درست بیندیشیم قسمت عمده ناراحتیهای زندگی دنیا از شنیدن این گونه سخنان است كه آرامش روح و جان و نظامات اجتماعی را بر هم می‌زند و آتش فتنه‌ها را شعله‌ور می‌سازد[209].)

این تفسیر در ادامه درباره آیه 12 چنین بیان می‌كند:

(واژه «عین» به قرینه سایر آیات قرآن معنی جنس دارد و شامل چشمه‌های مختلف می‌شود… بعضی نیز گفته‌اند در هر قصری از قصرهای بهشتیان چشمه‌ای جاری است و «مفرد» بودن «عین» در این جا ناظر به آن است، چشمه‌ای كه مطابق میل بهشتیان به هر طرف كه بخواهند جریان پیدا می‌كند و نیازی به شكافتن نهر و ساختن بستر ندارد.)[210]

نویسنده اضافه می‌كند: (البته وجود چشمه‌های متعدد علاوه بر افزودن زیبایی و طراوت، این فایده را نیز دارد كه هر كدام نوشابه مخصوصی دارد و ذائقه بهشتیان را هر زمان با انواع شراب طهور شیرین و معطر می‌كند.)[211]

المیزان می‌گوید: مرا به عالی بودن بهشت ارتفاع درجات و شرافت و جلالت قدر و گوارایی عیش آنست چون در بهشت حیاتی هست كه دنبالش مماتی نیست و لذتی است كه آمیخته با الم و درد نیست، و سروری هستند كه منسوب با هیچ غمی و اندوهی نیست و اهل بهشت نه تنها هر چه دوست بدارند در دسترسشان هست، بلكه لذائذی هست كه مافوق خواست آنان است.[212]

زمخشری درباره آیه (لا تُسمع فیها لاغیه) می‌گوید: لا یتكلم اهل الجنه الابالحكمة و حمدالله علی ما رزههم من النعیم الدائم (اهل بهشت صحبت نمی‌كنند مگر از روی حكمت و حمد خدا را به جای می‌آورند به خاطر آنچه روزی داده است از نعمت‌های جاویدان)[213]

و درباره (فیها عن جاریة) می‌گوید: یرید عیونا فی غایة الكثرة.[214]

نوالثقلین از امام علی (ع) در معنی لاغیه نقل می‌كند كه فرمود: الهزل والكذب.[215]

آیه 14-13: (فیها سررٌ مرفوعةٌ-واكوابٌ موضوعةٌ) ترجمه: تختهایی بلند در آنجاست و قدحهایی نهاده شده یعنی (در آن باغات بهشتی تخت‌های زیبا وجود دارد و بر كنار چشمه‌ها قدح‌ها نهاده شده است.)[216]

تفسیر نمونه: («سرر» جمع «سریر» از ماده «سرور» به معنی تختهایی است كه در مجالس انس و سرور بر آن می‌نشینند. بلند بودن این تختها به خاطر آن است كه بهشتیان بر تمام مناظر و صحنه‌هایی اطراف خود مسلط باشند و از مشاهده آن لذت برند.) نویسنده در ادامه از ابن عباس نقل می‌كند: (این تختهای بلند چنان هستند كه وقتی صاحبان آنها اراده جلوس بر آن كنند تواضع می‌كنند و فرو می‌نشینند و بعد از جلوس به حال اول باز می‌گردد.)

نویسنده در ادامه تفسیر این آیه درباره توصیف سرر به مرفوعه چنین توضیح می‌دهد: (این احتمال نیز وجود دارد كه توصیف این تختها به «مرفوعة» اشاره به گرانبها بودن آنها است، و آنگونه كه بعضی گفته‌اند از قطعات طلا ساخته شده و مزین به زبرجد و دُر و یاقوت است.) و در پایان نیز اشاره می‌كند كه (جمع این دو تفسیر نیز ممكن است.)[217]

تفسیر نمونه در تفسیر آیه «و اَكواب موضوعةٌ» می‌گوید: (از آنجا كه استفاده از آن چشمه‌های گوارا و شرابهای بهشتی نیاز به ظرفهایی دارد ]در این آیه می‌فرماید[ «قدحهای زیبا و جالبی در كنار این چشمه‌ها گذارده شده … هر زمان اراده كنند قدحها از چشمه‌ها پر می‌شود، و در برابر آنان قرار می‌گیرند، تازه به تازه می‌نوشند، و سیراب می‌شوند و لذت می‌برند، لذتی كه توصیفش برای ساكنان دنیا غیرممكن است.)[218]

لازم به ذكر است كه تعابیر دیگری از ظرفهای شراب بهشتیان در دیگر آیات آمده است مانند «اباریق»[219] «كاس»[220].

مجمع‌البیان در تفسیر آیه (و اكواب موضوعه) می‌گوید: ظرف‌ها و پارچه‌های بی‌دسته و لوله بر كنار چشمه‌های روان كذارده شده كه هر وقت مؤمن بخواهد از آن بنوشد آنرا پر از شربت و شراب پاك می‌یابد.[221]

المیزان: كلمه (سرر) جمع (سریر- تخت) است و منظور از مرفوع بودن تخت مرفوع بودن مقام و منزلت كسی است كه بر آن تكیه می‌زند.[222]

زمخشری درباره (مرفوعة) بیان می‌دارد: (مرفوعة) من رفعة المقدار اوالسمك، لیری المؤمن بجلوسه علیه ما خوّله ربه من الملك و النعیم و قیل: نخبوءة لهم، من رفع الشیء اذا خبأه.

زمخشری در خصوص (مرفوعه) تفسیری مانند دیگر تفاسیر بیان می‌كند و می‌گوید: كلمّا ارادوها و جدوها موضوعة بین ایدیهم عقیدة حاضرة، لا یحتاجون الی ان یدعوابها. أرموضوعة علی حافات العیون معده الشرب. و یجوز أن یراد: موضوعه عن حدالكبار، أوساط بین الصغر و الكبر، لَقوله (قدّروها تقدیراً)[223]

نظم قرآن درباره مرفوعه بیان می‌دارد كه: اینها ]بهشتیان[ در جایگاههای بلندی كه با اعمالشان بالا برده شده (مرفوعه) قرار گرفته و جام‌های بر نهاده شده‌ای را كه به تناسب و مقدار مكتبساتشان ظرفیت یافته دریافت می‌دارند.[224]

آیه 16-15: و نمارقُ مصفوفةٌ- وزَرابیُّ مَبْثوثَةٌ- ترجمه: و بالشهایی پهلوی هم ]چیده[ و فرشهایی ]زربفت[ گسترده.

یعنی: (بهشتیان در كنار هم اجتماع كرده و بر پشتی‌ها تكیه زده سرگرم تفریحند و زیر پای آنها فرشهای فاخر گسترده است.)[225]

تفسیر نمونه: («نمارق» جمع «غرقه» بر وزن غلغله، به معنی پشتی كوچكی است كه بر آن تكیه می‌زنند و معمولاً به هنگام استراحت كامل از آنها استفاده می‌شود و تعبیر به «مصفوفة» اشاره به تعدد و نظم خاصی است كه بر آنها حاكم است، این تعبیر نشان می‌دهد كه آنها جلسات انس دسته جمعی تكشیل می‌دهند و این اجتماع كه خالی از هرگونه لغو و بیهودگی است، و تنها از الطاف الهی و نعمت‌های بی‌پایان او، و نجات از درد و رنجهای دنیا و عذاب آخرت، در آن سخن گفته می‌شود، چنان لطف و لذتی دارد كه چیزی با آن برابری نمی‌كند.) نویسنده در ادامه و در تفسیر آخرین آیه این دسته آیات می‌گوید: («زرابی» جمع «زریة» به معنی فرشهای عالی خواب دار است كه هم نرم و راحت است و هم گرانبها و پرقیمت. و پیداست به موازات این وسایل آسایش و لذت چه وسایل دیگری در آنجا وجود دارد كه مشت نمونه خروار است.) نویسنده در پایان در توصیف بهشت می‌گوید: (بهشت جایگاهی است بی‌نظیر از هر جهت و خالی از هرگونه ناراحتی و جنگ و جدال با انواع میوه‌ةای رنگارنگ و نغمه‌های دلپذیر و چشمه‌های آب جاری و شراب‌های طهور، و خدمتگذارانی شایسته و همسرانی بی‌مانند. و تخت‌هایی مرصع، و فرشهایی فاخر، و دوستانی با صفا و ظروف و قدحهایی جالب در كنار چشمه‌ها و خلاصه نعمت‌هایی كه نه با الفاظ محدود این جهان قابل شرح است. و نه در عالم خیال قابل درك، و همه اینها در انتظار مقدم مؤمنانی است كه با اعمال صالح خود اجازه ورود در این كانون نعمت الهی را كسب كرده‌اند. و فراتر از این لذات مادی لذات معنوی و برتر از همه «لقاءُالله» و جلوه‌های محبوب و الطاف آن معبود است كه اگر یك لحظه به آن دست آید بر تمام نعمت‌های مادی بهشت برتری دارد[226].)

مجمع‌البیان در معنی (نمارق مصفوفه) می‌گوید: یعنی پشتیها كه در كنار هم چیده بر هیئت مجالس شاهان دنیا به هم پیوسته و متصل می‌باشند.[227] و در ادامه در تفسیر آیه (وزرابی مبثوثه) بیان می‌كند: و فرشهای بسیار قیمتی و زیبای گسترده و پهن شده و ممكن است كه به معنای قطعه فرشهای گسترده در مجالس باشد. نویسنده در ادامه روایتی از امام علی (ع) نقل می‌كند كه: آن حضرت اهل بهشت را یاد فرمود و گفت می‌آیند و داخل بهشت می‌شوند، پس مشاده می‌كنند كه فرشهای منازلشان از لؤلؤ و مروارید بافته شده و تختهای برافراشته و پارچ‌ها و ظرفهای نهاده شده و پشتیهای متصل بهم و فرشهای زیبای پهن شده است و اگر نه اینكه خدای تعالی برایشان تقدیر فرموده بود هر آینه چشمانشان به آنچه می‌دیدند كور می‌شد. با همسرانشان معانقه كرده و بر تختها می‌نشینند و می‌گویند (الحمدالله الذی هدانا لهذا) سپاس خدایی كه ما را به این نعمتها هدایت فرمود[228].

المیزان درباره آیه (وزرابی مبثوثه) می‌گوید: زرابی جمع زربیه به معنی بساط فاخر است و منظور از مبثوثه بودن آن مبسوط و گسترده شدن آن است تا رویش بشینند.[229]

زمخشری درباره (مصفوفه) می‌گوید: (بعضها الی جنب بعض. مساند و مطارح، اینما أراد ان یجلس علی مسورة و استند الی أخری.)[230]

نظم قرآن می‌گوید: ]بهشتیان[ به خاطر تكیه‌شان از زندگی دنیا به ایمان و اخلاق و ارزشهای خدایی و امیدشان به وعده‌های اخروی، بر تكیه‌گاه‌های به صف درآورده شده (به تناسب تنوع اعمال خیر و تكیه كردنهای متعدد به انواع صفات الهی) تكیه خواهند زد و به دلیل زمینه‌های گسترده ایمان و عمل صالح‌شان در دنیا، در زمین مفروش با زیباترین فرشها (با پرده‌ها) گام خواهند نهاد.[231]

نورالثقلین به نقل از تفسیر قمی می‌گوید: هر چیزی كه خداوند در بهشت خلق كرده در دنیا برای مثالی هست به جز زرابی


جهت دریافت فایل بررسی برخی آراء مفسرین شیعه و سنی در مورد سوره مباركه  غاشیه لطفا آن را خریداری نمایید

قیمت فایل فقط 6,900 تومان

خرید

برچسب ها : بررسی برخی آراء مفسرین شیعه و سنی در مورد سوره مباركه غاشیه , مفسرین شیعه , مفسرین شیعه و سنی , غاشیه , دانلود بررسی برخی آراء مفسرین شیعه و سنی در مورد سوره مباركه غاشیه , معارف , تَوَلّی , پروژه دانشجویی , دانلود پژوهش , دانلود تحقیق , دانلود پروژه

نظرات کاربران در مورد این کالا
تا کنون هیچ نظری درباره این کالا ثبت نگردیده است.
ارسال نظر