رویکرد انگلیس به وحدت جامعه اروپا در 24صفحه در قالب فایل ورد قابل ویرایش
قیمت فایل فقط 2,900 تومان
رویکرد انگلیس به وحدت جامعه اروپا
مقــدمه :
بریتانیا یكی از قدرتهای بزرگ است كه همواره در تحولات بین المللی نقش مهم و تاثیرگذاری داشته است . با مطرح شدن بحث وحدت اروپا ، موضوع گیری بریتانیا در قبال این موضوع از اهمیت بالایی برخوردار بوده است و به هرحال عضویت بریتانیا یا خارج ماندن این كشور از فرایند وحدت اروپا برای سال های متوالی در كانون مباحث سیاسی داخل این كشور قرار داشت . بریتانیا یكی از كشورهای مهم در اتحادیه اروپایی است كه در كند كردن سرعت همگرایی در اروپا نقش به سزایی داشته است و همواره یكی از كشورهایی بوده كه با تبدیل این اتحادیه به یك فدراسیون اروپایی مخالفت كرده است . علاوه بر این ، این كشور روی خوشی به سیاست خارجی و امنیتی مشترك اروپا نشان نداده است . به طور كلی می توان نگرش بریتانیا به معاهده اتحادیه اروپا را در تعریف بریتانیایی دیپلماسی خلاصه كرد : برای تعریف دیپلماسی به شیوه بریتانیایی ، روایت كم نیست ؛ ولی متداولترین آنها چنین است : نگرشی دراز مدت و صبورانه مبتنی بر این گفته معروف كه « بریتانیا دوست و متحد ندارد ؛ صرفا ًمنافع دارد » رویكرد بریتانیا به اتحادیه اروپا بستگی تام و مطلق به منافع ملی این كشور دارد . در این مقاله به بررسی نگرش بریتانیا به وحدت اروپا خواهیم پرداخت .
عضویت بریتانیا در اتحادیه اروپا :
الف ـ از درخواست عضویت تا فروپاشی نظام دو قطبی
رویكرد بریتانیا به وحدت اروپا از ابتدای شكل گیری مباحث در این مورد در حال تحول و دگرگونی بوده است .
افزایش نقش و اهمیت مورد در حال تحول و دگرگونی بوده است . افزایش نقش و اهمیت اتحادیه اروپایی باعث شد كه بحث عضویت بریتانیا در این اتحادیه در محافل داخلی این كشور مطرح شود . چرچیل ، نخست وزیر بریتانیا در زمان جنگ جهانی دوم و سال های پس از آن معتقد بود اروپا باید متحد شود تا بتواند در كنار آمریكا برای نجات اروپای شرقی از سیطره اتحاد اروپا باقی می ماند . جانشینان چرچیل برای سال ها به طور جدی به این مسئله نگاه نكرده اند . از همان سال های ابتدایی پس از جنگ جهانی دوم ، كه تلاش برای تحقق ایده اروپای متحده ، شكل جدی به خود گرفت ،؛ مهمترین انتقاد آنتونی ایدن ، نخست وزیر وقت انگلیس ، این بود كه كشورش حاضر نیست در اروپایی كه به صورت فدراسیون اداره می شود و پول و پارلمان مشترك داشته باشد شركت نماید . از رو هنگامی كه درماه مه 1950 میلادی ، شومان ، وزیر خارجه فرانسه ، اعلامیه تاسیس جامعه زغال و فولاد اروپا را صادر كرد ، بریتانیا به آن پاسخ منفی داد : یكی از دلایل عدم شركت بریتانیا در این جامعه این بود كه شومان ، این جامعه را اولین گام به سوی تشكیل فدارسیون اروپا علام می كرد . آنتونی ایدن ، جانشین وینستون چرچیل اروپا اعلام می كرد . آنتونی ایدن جانشین وینستون چرچیل در فردای پس از جنگ جهانی دوم ، نسبت به خط مشی جامعه اقتصادی اروپا برخورد بسیار منفی و سختی از خود نشان داد وهرگونه مشاركت انگلیسی را در این جامعه نفی كرد .
روشن بود كه رویكرد نفی ونادیده گرفتن وحدت اروپا توسط بریتانیا نمی توانست برای همیشه ادامه داشته باشد . در نهایت ، افزایش نقش و اهمیت اتحادیه اروپا و نیازهای اقتصادی و تجاری بریتانیا همراه با سایر نیازمندیهای بریتانیا به اروپا باعث شد كه این كشور نتواند خودرا بی نیاز از جامعه اروپایی ببیند . در نتیجه در 31 جولای 1961 ، مك میلان ، نخست وزیر بریتانیا و رهبر حزب محافظه كار این كشور تصمیم گرفت تا درخواست عضویت خود در جامعه اقتصادی اروپا را تسلیم كند. در این برهه زمانی مقامات لندن به این نتیجه رسیده بودند كه با پیوستن به این جامعه می توانند بازارهای تجاری خود را گسترش دهند . رهبران بریتانیا به این واقعیت پی بردند كه اگر به عضویت اتحادیه اروپا درنیایند ، منافع آنها در اروپا در معرض خطر قرار خواهد گرفت . نگرانی بریتانیا از اینكه مبادا جایگاه و نقش خود را در اروپا از دست بدهد انگیزه رهبران این كشور را برای وارد شدن به اتحادیه اروپایی افزایش می داد . این در حالی است كه در آغاز فرایند همگرایی اروپا كه در قالب جامعه ذغال و فولاد در سال 1951 به مرحله عینی رسید ، بریتانیا حضور نداشت . حتی در سال 1957 در زمان تشكیل بازار مشترك اروپا ، متعاقب پیمان رم ، بریتانیا وارد بازار مشترك نشد . بریتانیا در عوض در سال 1959 « بازار آزاد اروپا » را تاسیس كرد . در این بازار نروژ ، سوئد ، فنلاند ، پرتغال ، ایسلند ، سوئیس و دانمارك عضویت داشتند . اما در نهایت رهبران بریتانیا متوجه شدند كه برای كسب منافع بیشتر باید به سمت بازار مشترك اروپا بروند . كاهش اهمیت كشورهای مشترك المنافع برای بریتانیا و اهمیت یافتن روز افزون اتحادیه اروپا در تحریك بریتانیا به عضویت نقش موثری داشت . در ابتدا عضویت بریتانیا در این مجموعه با مخالفت فرانسه مانع از پیوستن بریتانیا به بازار مشترك اروپایی شد . ژنرال دو گل ، رهبر فرانسه ، بریتانیا را (اسب تروای آمریكا) در اروپا می خواند و با عضویت بریتانیا در اتحادیه اروپا به شدت مخالف بود .
دو گل در سخنرانی خود ابراز داشت : انگلیس در حقیقت منزوی است وحالت جزیره ای دارد . این كشور اختلاف اساسی از نظر عادات سنتی خود با دیگر كشورهای قاره اروپا داشته و وضعیتی كاملاً متفاوت از سایر كشورها دارد . اما دولت محافظه كار مك میلان همچنان بر عضویت در جامعه اقتصادی اروپا اصرارداشت . تقاضای بریتانیا برای پیوستن به جامعه اقتصادی اروپا اصرارداشت . تقاضای بریتانیا برای پیوستن به جامعه اقتصادی اروپا دو بار دیگر هم در سالهای 1964 و 1967 توسط فرانسه وتو شد . اما در نهایت پس از گذشت یك دهه از درخواست اولیه بریتانیا ، این كشور موفق شد ، در اول ژانویه 1973 به عضویت جامعه اقتصادی اروپا درآید . عضویت بریتانیا در این جامعه ، به معنای همراهی كامل با برنامه های جامعه نبود و بریتانیا بارها نشان داد كه تابع تصمیمات مطلق این نهاد فراملی نیست . ماگارت تاچر در قبال روند تحولات مربوطه به جامعه اقتصادی اروپا سیاست های شدیدی اتخاذ كرد و بیشتر به سوی آمریكا و تشدید فرایند آتلانتیك گرایی در سیاست خارجی بریتانیا متمایل بود و به اهداف سنتی ناتو و
سمت گیری های میلیتاریستی آن روی خوش نشان داد : از این رو ، وقتی كه در فوریه 1986 ، طرح سند واحد اروپایی ـ مشتمل بر تدابیر تمهیداتی برای تحقق بازار واحد اروپایی برای سال 1993 ـ به تصویب رسید ، تاچر ، نخست وزیر وقت بریتانیا آشكارا به تمسخر این طرح پرداخت و اروپای 1993 را به هواپیمای بدون خلبانی تشبیه كرد كه سرنوشت آن به دست تقدیر رها شده است . تاچر معتقد بود بهترین راه تامین منافع انگلیس ایفای نقش واسطه میان اروپا و آمریكاست . از این رو ، تاچر از ادغام انگلیس در جامعه اروپا رضایت نداشت و حتی نزدیكی به ایالات متحده را ترجیح می داد .
با این همه رهبران حزب محافظه كار انگلیس نقش مهمی در عضویت بریتانیا در اتحادیه اروپایی داشتند . مك میلان در سال 1963 اولین درخواست را برای عضویت بریتانیا در جامعه اروپا ارائه نمود : ادوارد ، هیئت جایگاه بریتانیا را در قلب اروپا تثبیت كرد ؛ مارگارت تاچر ، قانون واحد اروپایی را در میلان (ایتالیا) امضا نمود ؛ و جان میجر فعالانه در مذاكرات پیمان ماستریخت مشاركت داشت و تلاش كرد از سیاست های اروپایی پیروی كند و عضویت درمكانیزم نرخ ارز را مركز سیاست خود قرار داد . به طوری كه امروز همراهی انگلیس با اتحادیه اروپایی یكی از مهمترین مسائل خارجی این كشور است .
ب ـ از پایان جنگ سرد تا سند قانون اساس اروپا
پایان جنگ سرد پیشرفت همگرایی در اروپا ، تحول و تكامل جامعه اقتصادی اروپایی به اتحادیه اروپا و همچنین وحدت آلمان ، از جمله پدیده های مهمی بودند كه دولت بریتانیا را در آغاز دهه 1990 میلادی برای همكاری با روند وحدت اروپا تحت فشار قرار دادند و این كشور را مجبور به تعدیل سیاست های افراطی در دوران زمامداری خانم تاچر ك ردند . با این حال هنوز مقامات انگلیسی نمی توانستند و مایل نبودند در تمامی مراحل و روندها با همگرایی اروپا پیش روند .
در دوران نخست وزیری جان میچر ، بریتانیا ، ایده « نظام ماتریسی » اتحادیه اروپا را مطرح
ساخت ؛ یعنی اروپایی كه در آن هیچ كشوری ملزم به پیروی ازسیاست های مشتركی كه آن را مغایر با منافع ملی خود می داند ، نباشد و اعضا بتوانند به انتخاب خود ، اقدام به اجرای هر یك از سیاست های مشترك نموده یا خارج از آن باقی بمانند . در این مكانیزم پیشنهاد شده توسط بریتانیا ، هر كشوری می تواند نوع همكاری خود را انتخاب و در آن مشاركت نماید . به عبارت دیگر بر این اساس كشورهای اروپایی د رهر یك از سیاستهای اعلام شده اتحادیه كه با منافع آنها مطابقت دارد با اتحادیه همراهی می كنند و در سایر موارد راهبردهای ملی شان را در پیش می گیرند . تا قبل از انعقاد معاهده ماستریخت ، ایده نظام ماتریسی سیاست اصلی بریتانیا در قبال اتحادیه اروپا بود ، اما ایده نظام ماتریسی پس از معاهده ماستریخت شدیداً ضعیف شده است . چون اتحادیه اروپا سیاست خارجی وامنیتی مشترك را مد نظر قرار داد و برای این امر فردی را به عنوان مسئول سیاست خارجی خودـ در حال حاضر خاویر سولانا ـ انتخاب كرده است .
معاهده ماستریخت (دسامبر 1991) نقطه عطف و دگر اندیشی بارزی كه در عملكرد سیاست خارجی اروپا بود . بر اساس معاهده قدرت بیشتری به پارلمان اروپا داده شد كه این امر موجبات نارضایتی بریتانیا را فراهم كرد .
در نهایت با فشارهای آلمان ، بریتانیا با افزایش قدرت پارلمان اروپایی موافقت كرد ولی برای پذیرش این موضوع ، شرط را قائل شد كه پارلمان یاد شده در مسائل مربوط به حاكمیت ملی كشورهای اروپایی ، نظر خود را به اعضاء تحمیل نكند . در كنفرانس ماستریخت مخالفت های بریتانیا به اعطای امتیازی مهم به این كشور منجر شد . بر اساس این امتیاز ، بریتانیا از تحقق (وحدت پولی) بر اساس جدول زمانی
پیش بینی شده معاف گردید .
در مجموع در مورد عضویت بریتانیا در اتحادیه اروپا می توان گفت زمانی كه روند وحدت اروپا وارد مرحله امید بخشی شد ، دولتمردان بریتانیا به این نتیجه رسیدند كه خارج ماندن از اتحادیه اروپا به ضرر آنان تمام خواهد شد ، در نتیجه آنان تصمیم گرفتند به عضویت این اتحادیه درآیند . در كنار فرصت هایی كه عضویت در اتحادیه اروپا برای بریتانیا فراهم آورده است ، محدودیت هایی را نیز متوجه این كشور كرده است . مهمترین این محدودیت ها به كمیسیون اروپا مربوط می شود ؛ یعنی اكنون نیازمند جلب موافقت كمیسیون اروپا است . این موضوع به طور خاص درمواردی چون موضوعات اقتصادی و تجاری مشهود است . در این حوزه ها كمیسیون اروپا از لحاظ قانونی ، دارای اختیارات زیادی است و بریتانیا ناگزیر است از آن تبعیت كند .
در مورد پاسخ بریتانیا به فرآیند وحدت اروپا ، تا زمان به قدرت رسیدن گوردون براون سه دیدگاه طرح شده بود : 1 ) بریتانیا به عنوان شریك نامناسبی برای اتحادیه اروپا 2 ) بریتانیا به عنوان بازیگری عملگرا 3 ) بریتانیا درقلب اروپا . دو دیدگاه اول نسبت به اروپا در دهه های 1970 ، 1980 و اوایل دهه 1990در دستور كار سیاست اروپایی بریتانیا قرار داشتند ، اما دیدگاه سوم زمانی مطرح شد كه دولت كارگری در سال 1997 به قدرت رسید و رویكرد قرار دادن بریتانیا در قلب اروپا را مطرح كرد .
موقعیت بریتانیا در فرآیند وحد اروپا تا قبل از 1997 تحت عنوان شریك نامناسب توصیف شده است و هیچ برنامه ریزی از قبل تعیین شده ای برای تبدل شدن به بازیگری عمل گرا در اتحادیه نداشت و تنها گذشت زمان باعث شد كه بریتانیا تبدیل به بازیگری عمل گرا در قبال وحدت اروپا شود . دیدگاهی كه نخستین بار توسط دولت مارگارت تاچر اتخاذ شد . دولت جان میچر مسیر مشابهی را دنبال كرد و تا سال های آخر دوره اش ، رویكردی پراگماتیك به اروپا داشت . زمانی كه بریتانیا به عنوان شریك نامناسب اروپا شناخته شده بود ، به هر سیاستی كه برای تعمیق هم گرایی اروپا طراحی شده بود با دیده خصومت می نگریست .
تونی بلر در مقایسه با اسلاف خود به جز ادوارد هیث ، بیش از همه اروپاگرا بود . سیاست اروپایی تونی بلر موقعیت بریتانیا را از « شریك نامناسب همیشگی » تغییر داد . برنامه بلر تعامل بیشتر بریتانیا با دستور كار اتحادیه اروپا و نه مخالف دائمی با تعمیق هم گرایی اروپا . به هر حال بلر بلند پروازی اش مبنی بر قرار دادن بریتانیا در قلب اروپا را محقق نساخت .
دولت كارگری بلر ، پس از سال 1997 رویكرد (قراردادن بریتانیا در قلب اروپا ) را اتخاذ كرد ولی موفق به انجام این مهم نشد . سیاست گوردون براون نسبت به هم گرایی اروپا چندان شفاف نیست و از زمان به قدرت رسیدن او تا به حال حدس و گمان های مختلفی در این مورد مطرح شده است . یك دیدگاه كه اخیراً در بروكسل و تعداد زیادی از پایتخت های كشورهای اروپایی رایج شده است این است كه رهبری براون ، به معنای بازگشت بریتانیا به ایفای نقش شریك نامناسب برای اروپا خواهد بود . یعنی بازگشت به دیدگاهی كه آخرین بار توسط جان میچر در سال های اواخر زمامداری اش اتخاذ شده بود . این دیدگاه نسبت به همكاری با اروپا اكراه داشت ، با پروژه های هم گرایی اروپا مخالفت می كرد و در مقابل گسترش حوزه های همكاری در آن ممانعت ایجاد می كرد . قانع كننده ترین شاهدی كه نشان می دهد دولت براون شریكی نامناسب برای اروپاخواهد بود نگاه براون به آینده اروپاست . گوردون براون ، اتحادیه اروپا را به عنوان یك (بلوك تجاری اروپا) می بیند كه نگاهی درون گرا دارد و در مسایل اقتصادی حمایت گرا است .
این متن فقط قسمتی از رویکرد انگلیس به وحدت جامعه اروپا می باشد
جهت دریافت کل متن ، لطفا آن را خریداری نمایید
قیمت فایل فقط 2,900 تومان
برچسب ها : رویکرد انگلیس به وحدت جامعه اروپا , وحدت جامعه اروپا , اتحادیه اروپا , بریتانیا , دانلود رویکرد انگلیس به وحدت جامعه اروپا , سیاست خارجی و امنیتی مشترك